۵ پاسخ

واسه اسباب بازیاش آره ولی اگه خوراکی کسی بخواد میده.

پسر من از خوراکیش فقط به من وباباش میده به داداشش نمیده ولی خوراکی داداشش رو بزور میگیره ولی اینجوری نیست که چیزی به کسی بدم گریه کنه

وا خب مگه چیه بنظرم چیزیش نیست

ببین بچه این سنی حس مالکیت داره نسبت به وسیله هاش طبیعیه اما باید درحین عملی انجام دادنش حتی باشوهرت اینوبهش یادبدی که نمیتونه بدون اجازه هم دست به وسیله های بقیه بزنه واینکه مثلا بازی بازی سه تاتون بشینید خوراکیاتون روتقسیم کنید بدین بهم یااسباب بازی تابهتریادبگیره اما زیادرواین موضوع کلیک نکن که بدترمیشه

سر اینکه داره مالکیت رو یاد میگیره بد سرش داد زدی؟ خودت نشستی گریه کردی؟
رفتار دخترت خیلی طبیعیه تو این سن. غیر ازین بود باید میبردیش دکتر. داره یه مرحله مهم از رشدش رو طی میکنه. قایمکی بده به کسی وقتی میخوای چیزی بدی. میگفتی بره بعدا قایمکی میذاشتی پشت در میگفتی بیاد برداره. از غذاش و خوراکیش بر ندارید. مال اونه باید اجازه بگیرید که احتمالا میگه نه، و وقتی احازه نمیده حق ندارید دست بزنید.
اطلاعاتت رو در مورد مراحل رشد بچه ببر بالا. این اخلاقش درست میشه به موقع ش و تا اون موقع مراعات کن. براش کتاب بخون که کسی به کسی چیزی میده مثلا اسباب بازیش رو میده اینجوری بیشتر خوش میگذره. مثلا خرسی خوراکی میده به دوستش. رو ذهنش کار کن تا این مرحله از رشدش رو به سلامت بگذرونه

سوال های مرتبط

مامان کنجد مامان کنجد ۲ سالگی
سلام دوستان عزيز تقريبا دو سه هفته پيش خونه مادرم به خانواده اومده بودن مهموني كه بچم براي اولين بار اونارو ميديد و دخترم كلا ادميه زود با كسي جوش نميخوره و از پدر اون خانواده مخصوصا حس ترس و خجالت داشت هي ميگفت به دخترم عمو بيا پيش من دخترم نميرفت تا اينكه دخترم داشت رد ميشد از كنارش اوند بغلش كرد و مثلا به شوخي قلقلكش داد دخترم سروع كرد به گريه و اصن خوشش نيومد و بعدش بهم گفت مامان ترس داشت و فرداي اون اتفاقم ما يه دوره بازخانما داريم كهركلي بچه هستن و اصن دوست نداشت بره سمتشون و مدام ميگفت مامان تو ام بيا پيش ما تو اتاق با بچه ها بازي كنيم و من هي ميرفتم و بيستر سعي ميكردم تنهاس بذاررم تا با هم سن هاش باسه و دخترم يكسره اون روز چسبيد بهم و دستشو ميكرد دهنش و از فرداش شروع كرد يهويي ناخن جويدن و منم تا امروز از انواع بازياي انگشتي و دست ورزي براش غافل نشدم و همزمتنم لاك تلخ ميزنم تا اين مورد كمتر بشه و بدبختي اينه حالا شال يا حتي مرهاشو از بغل صورتش ميذاره دهنش كتملا معلومه اضطراب داره با اينكه يكسره من باهاشم و وقت ميگذرونن ولي اصن ديگه تو جمعي راحت نيست كلا شخصيتش ابنجوري بود از اول كه بچسبه بهم و سرو شيطون نيست ولي الان خيلي ميترسم از رفتارش و نميدونم ديگه چيكار كنم، يكي ارومم كنه