۷ پاسخ

خدا قوت عزیزم راحت شدی
واقعا مرحله ی سختیه منم میخوام عید کامل بگیرم مدرسه ها تعطیل شه
ایهانم شبو وابستس اینکه صب تایمای طولانی من نباشم هم میمونه تا منو میبینه بهونه ی میمی میگیره تازه یاد گرفته میگه میمی پووف شده ولی باز میاد میخوره😂

منم یه هفته اس گرفتم خیلی با ملایمت رفتار کرد خیلی میترسیدم

میشه توضیح بدی چجوری ازشیرگرفتی؟وابستگیش زیادبود؟

خداروشکر
پسرت انگشت شصت شو میخوره؟

چقد طول کشید؟

چطوری اخه گریع نمیکنه

خداروشکر عزیزم چجوری میشه ب ماهم بگی بچه چجوری آمادگی دارا؟

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۱ سالگی
سلام. خواستم تجربه ی از شیر گرفتن پسرم رو بگم براتون
اول اینکه در سوره ی احقاق آیه 15اومده که کل دوران بارداری و شیردهی با هم 30ماه میشه یعنی یک بچه 30ماه از مادر تغذیه می‌کنه پس از 21ماهگس میشه بچه رو از شیر گرفت.
دوم اینکه نمی‌دونم کدوم خانوم توی گهواره روش 4در 4رو پیشنهاد داده بود که من دیدم و رفتم در موردش سرچ کردم ولی خیلی ازش ممنونم.
سوم اینکه طبق روش 4در 4 ما طی 16 روز بچه رو از شیر میگیریم.
الان من روز 10 هستم. تا اینجای کار نه سفتی سینه پیش اومده نه اذیت داشتیم. با اینکه همزمان پسرم داره دو تا دندون هم در میاره ولی این به تدریجی گرفتن و این دید و بازدید عید کمک کرده تا سراغی از شیر نگیره مگر روزی 1بار که اونم سرگرمش میکنیم. فقط مسیله خواب روزش هست که فعلا توی ننو میخوابونیمش اما احتمالا تا چند ماه دیگه خواب ظهرش قطع بشه. بازم بستگی به خستگی و عادت خودش داره.
خوراکش کمی بهتر بشه. با اینکه شب ها فعلا مجاز به شیردهی ام اما همونم کمتر بیدار میشه. یعنی اگه قبلاً 3بار یا بیشتر بیدار می‌شد توی خواب شیر میخواست الان 1بار شده. در کل روش خوبیه. امیدوارم مرحله ی آخرشم به همین خوبی طی بشه. و امیدوارم شما هم راحت بتونین با فرشته هاتون این مرحله رو طی کنین.😘
مامان پسر عزیز مامان مامان پسر عزیز مامان ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
خداقوت
جمعه زمستونیتون بخیر
میخوام پروسه از شیر گرفتن پسرم رو براتون بگم پسرم تا ۱۵ ماهگی وابستگی شدیدی به سینه داشت. رفتم بهداشت و گفت شیر رو کم کن و غذا بده. دیکه هروقت شیر میخواست بهش میوه یا آجیل یا هر چیزی که می‌شد به بچه بدی می‌دادم. اما بازم وابسته بود. همش میگفتم چطور من این بچه رو از شیر بگیرم. تا اینکه ۱۸ ماهه شد. باز رفتم بهداشت و گفت شیرشو کم کن غذا بده. دیکه مصمم شدم تدریجی شیرو ازش بگیرم. اول شیر روز رو کم کردم
فقط بعد از غذا شیر می‌دادم. اما شیر شب و شیر برای خوابیدن سرجاش بود. شبا وابستگی پسرم به سینه بیشتر از قبل شده بود.
منم مضطرب از اینکه آخرش آیا موفق به این کار میشم یانه.
دیگه روزها فقط قبل از خواب شیر می‌خورد و شبا همچنان پابرجا. همش فکرم این بود چیکار کنم شیر و کمتر کنم
حس میکردم نمیتونم اینکارو بکنم.
یه شب با پسرم لج کردم و قبل از خواب ممه ندادم بهش.
خیلی گریه کرد طفلکی خیلی باهاش حرف زدم.
گفتم توپولوها سیر نمیخورن ریزولو ها شیر میخورن چون خیلی کوچولو هستن.
یه عالمه حرف تا راضی بشه کلی نشد. دعواش هم کردم چون واقعا دیگه نمی‌کشیدم. دیگه از اون شب مقاومت رو شروع کردم. توی روز کامل قطع کردم چند روز. بعد از چند روز شیر قبل از خواب رو حذف کردم. در طول روز همش باهاش صحبت می‌کردم که ممه مال نی نی کوچولوهاس
هرجا نینی میدیدم میبردمش پیشش میگفتم ببین چقدر کوچولوعه ممه میخوره. اما نی نی بزرگا دیگه ممه نمیخورن. چند شب نزدیک سحر پا میشد گریه میکرد. منم می‌دادم بهش ممه.
یشب وقتی ممه دادم دیدم زود ول کرد. فهمیدم انگار میلی نداره بهش. دیکه ازون موقع ندادم.