سلام. خواستم تجربه ی از شیر گرفتن پسرم رو بگم براتون
اول اینکه در سوره ی احقاق آیه 15اومده که کل دوران بارداری و شیردهی با هم 30ماه میشه یعنی یک بچه 30ماه از مادر تغذیه می‌کنه پس از 21ماهگس میشه بچه رو از شیر گرفت.
دوم اینکه نمی‌دونم کدوم خانوم توی گهواره روش 4در 4رو پیشنهاد داده بود که من دیدم و رفتم در موردش سرچ کردم ولی خیلی ازش ممنونم.
سوم اینکه طبق روش 4در 4 ما طی 16 روز بچه رو از شیر میگیریم.
الان من روز 10 هستم. تا اینجای کار نه سفتی سینه پیش اومده نه اذیت داشتیم. با اینکه همزمان پسرم داره دو تا دندون هم در میاره ولی این به تدریجی گرفتن و این دید و بازدید عید کمک کرده تا سراغی از شیر نگیره مگر روزی 1بار که اونم سرگرمش میکنیم. فقط مسیله خواب روزش هست که فعلا توی ننو میخوابونیمش اما احتمالا تا چند ماه دیگه خواب ظهرش قطع بشه. بازم بستگی به خستگی و عادت خودش داره.
خوراکش کمی بهتر بشه. با اینکه شب ها فعلا مجاز به شیردهی ام اما همونم کمتر بیدار میشه. یعنی اگه قبلاً 3بار یا بیشتر بیدار می‌شد توی خواب شیر میخواست الان 1بار شده. در کل روش خوبیه. امیدوارم مرحله ی آخرشم به همین خوبی طی بشه. و امیدوارم شما هم راحت بتونین با فرشته هاتون این مرحله رو طی کنین.😘

۳ پاسخ

منم تدریجی گرفتم نه خودم اذیت شدم نه بچه

سلام وااای چقدر بچه بزرگ‌کردن شما سخته ...من از ۹ ماهگی مستقل بچم رفت تو جاش خودش خوابید البته اتاق هامون یکیه .شیرم بردم دکتر گفت از همین الان بکل قطع کن چون بچت کم خونی شدید گرفته خوردن شیر باعث شده اهن جدب نکنه ..پسرم اصلا سراغ شیر نگرفت .شیر خشکی هم بود .

سلام عزیزم، منم دارم تدریجی دخترمو از شیر میگیرم،ولی سرگرم کردنش سخت، من روش 4 در 4 پیشنهاد کردم،امیدوارم موفق باشی

سوال های مرتبط

مامان دخمَلَم🧚🏻‍♀️ مامان دخمَلَم🧚🏻‍♀️ ۱ سالگی
دخترمو از شیر گرفتم به روش تدریجی🤱🏻
خداروشکر خیلی خوب بود. بعضیا فکر میکنن با تدریجی بچشون همراهی نمیکنه یا بیشتر اذیت میکنه میخوام بگم دیگه وابسته تر از بچه ی من نبود که تو ۲۴ ساعت هر یک ساعت شیر میخورد. درواقع چه تو تدریجی چه یکهویی هردوش بچه داره از منبع آرامشش گرفته میشه طبیعیه که غصه بخوره یا اذیت کنه در هر دو روش باید باحوصله و صبور باشین؛
مثلا من برای حذف وعده ی خواب ظهرش یک هفته بشدت اذیت شدم سختترین وعده بود برای من و دخترم ؛ ولی ارزشش رو داشت به اینکه بخوام یکدفعه ای در عرض یکی دو روز بچمو کامل از شیر بگیرم و بهش شوک وارد کنم؛ خودمم بشدت سینه درد میشدم حتی اگر ۱۰ ساعت به دخترم شیر نمیدادم برا همین میخواستم حجم شیرم به مرور کم بشه. یک ماه و نیم دخترمو عادت دادم از ۹ صبح تا ۹ شب شیر نخوره (اونم نه یکهویی مثلا هفته ی اول فقط از صبح تا ظهر ندادم بهش و...) دیگه کامل که شیر روز یادش رفت شیر شب رو شروع کردم. هفته ی آخر هم دو شبانه روز شیرش ندادم و باز یک وعده دادم طبق توصیه ی همین پادکست خیلی عالی بود سینه درد نشدم با همون یکبار که سینم تخلیه شد دیگه بعد اون کم شیر شدم. من آدمی بودم که ۲۴ ساعت شیر نمیدادم تب و استفراغ میکردم باید میرفتم دکتر سینه هام خیلی پر و حساس بود. برا همین این روش برا خودم و دخترم خیلی عالی پیش رفت. من تمام این دو ماه رو تنهایی شیرش رو کم کردم بجز دو سه شب آخری که میخواستم دیگه کلا بهش ندم کمک گرفتم فقط.
اینم در آخر بگم‌چون روش تدریجی هست تغییرات احساسی و هورمونی مادر و کودک باشدت خیلی کمتری اتفاق میوفته چون تغییرات به مرور پیش میره از شیر گرفتن روحیتون رو بهم نمیریزه.
"تجربه ی از شیر گرفتن"
مامان نلین مامان نلین ۱ سالگی
مامانهایی که تونستید پستونک رو از بچه هاتون بگیرید لطفا تجربه هاتون رو بگید من دیگه گفتم کم کم پستونک رو هز دخترم بگیرم ولی خب موندم یکم دیگه هوا بهتر بشه که ببرمش بیرون پارک میدونم پروسه ی سختی رو باید بگذرونم از اونور ترس اینو دارم که نتونم تحمل کنم و بهش بازم پستونک رو بدم که این به نظرم خیلی اشتباه هستش تحقیقاتی که کردم میگن توی پروسه دندون در آوردن اگه باشه اینکار رو نکنید نلین هم چون اولین دندونش توی یکسالگی در اومده فعلا ۱۰ تا دندون داره و این پستونک خیلی توی پروسه ی دندون در آوردن کمکش می کنه دندونگیر اصلا از همون اول قبول نکرده نمیدونم بذارم آخر تابستون توی مهرماه یا توی خرداد ماه کم کم شروع کنم پستونک گرفتن رو نمیخام یهویی هم بگیرم در طی روز زیاد نمی خوره سرش هم گرم باشه یادش نمی افته به خاطر همین میگم در طی خواب شبش کم کنم با پستونک بخوابه ولی در طی ادامه خواب شبش بهش ندم اوف این پستونک گرفتن رو برای خودم غول کردم به نظرم خیلی پروسه ی سختی هستش که بچه ها آسیب نبینند
مامان پسر عزیز مامان مامان پسر عزیز مامان ۱ سالگی
سلام مامانای عزیز
خداقوت
جمعه زمستونیتون بخیر
میخوام پروسه از شیر گرفتن پسرم رو براتون بگم پسرم تا ۱۵ ماهگی وابستگی شدیدی به سینه داشت. رفتم بهداشت و گفت شیر رو کم کن و غذا بده. دیکه هروقت شیر میخواست بهش میوه یا آجیل یا هر چیزی که می‌شد به بچه بدی می‌دادم. اما بازم وابسته بود. همش میگفتم چطور من این بچه رو از شیر بگیرم. تا اینکه ۱۸ ماهه شد. باز رفتم بهداشت و گفت شیرشو کم کن غذا بده. دیکه مصمم شدم تدریجی شیرو ازش بگیرم. اول شیر روز رو کم کردم
فقط بعد از غذا شیر می‌دادم. اما شیر شب و شیر برای خوابیدن سرجاش بود. شبا وابستگی پسرم به سینه بیشتر از قبل شده بود.
منم مضطرب از اینکه آخرش آیا موفق به این کار میشم یانه.
دیگه روزها فقط قبل از خواب شیر می‌خورد و شبا همچنان پابرجا. همش فکرم این بود چیکار کنم شیر و کمتر کنم
حس میکردم نمیتونم اینکارو بکنم.
یه شب با پسرم لج کردم و قبل از خواب ممه ندادم بهش.
خیلی گریه کرد طفلکی خیلی باهاش حرف زدم.
گفتم توپولوها سیر نمیخورن ریزولو ها شیر میخورن چون خیلی کوچولو هستن.
یه عالمه حرف تا راضی بشه کلی نشد. دعواش هم کردم چون واقعا دیگه نمی‌کشیدم. دیگه از اون شب مقاومت رو شروع کردم. توی روز کامل قطع کردم چند روز. بعد از چند روز شیر قبل از خواب رو حذف کردم. در طول روز همش باهاش صحبت می‌کردم که ممه مال نی نی کوچولوهاس
هرجا نینی میدیدم میبردمش پیشش میگفتم ببین چقدر کوچولوعه ممه میخوره. اما نی نی بزرگا دیگه ممه نمیخورن. چند شب نزدیک سحر پا میشد گریه میکرد. منم می‌دادم بهش ممه.
یشب وقتی ممه دادم دیدم زود ول کرد. فهمیدم انگار میلی نداره بهش. دیکه ازون موقع ندادم.