از یکسالگی پسرم هر وقت درخواست شیر کرد اول غذا یا میوه دادم بهش بعد اگه خواست شیر دادم و شروع کردم به تدریج قطع کردن وعده های شیرش .دو هفته طول کشید که عادت کنه قبل خواب شب شیر پاستوریزه بخوره . یه جاهایی پسرفت میکرد وقت دندون در آوردن و صبح تا شب شیر میخورد زیاد مقاومت نمیکردم و میذاشتم با شیر خوردن آروم بشه و تا اینکه الان حدود سه چهار ماهی بود که یه وعده در روز شیر منو میخورد خیلی سخت بود قطع کردن اون یه وعده برام تا اینکه دو روزه پسرم دیگه سراغ اون یه وعده شیرم نگرفته 🥲 و خواب بعدظهرم به شیر پاستوریزه عادت کرد .امروز غروب اومد دست زد نازی کرد و اصن بهونه خوردنشو نگرفت فقط با لباش ادای میک زدنو در آورد .خیلی شیر دادن کار سختی بود واقعا شیره جون آدمه که گرفته میشه از اعصاب از انرژی از همه چیز آدم میگرفت ولی خیلی هم قشنگ و پر عشق بود و کلی گریه کردم امروز که آخرین وعده که شیر دادم نمیدونستم آخرین باره .امیدوارم همینجوری خوب پیش بره برای پسرم و دوباره بهونه نگیره میخواستم بگم اگه شیر خودتونو میدین از یکسالگی شروع کنین به بچه عادت بدین کم شدن وعده ها رو خودشون هم اذیت نمیشن هم بهتر میپذیرن.البته من الان چند ماهه همش بهش میگم تو بزرگ شدی دندون در آوردی ممه واسه نی نی هاست .

۸ پاسخ

اخی یادم اومد ب از شیر گرفتن پسر اولم گریم گرفت.بمیرم الهی .لباسامو میداد بالا به سینم نگاه می‌کرد و آه می‌کشید. طفل مظلومم

انقد برام اعصاب نمونده که اعصاب زار زدنش رو ندارم و تا گریه کنه شیرش میدم دیگه روانم به هم ریخته بقران کاش خودمو از دست بچه میکشتم

شب چی؟

دخترم کلا کرده بودم دو وعده خیلی کم که دور از جون پسر شما مریض شد و اسهال و هیچی نمیخورد و رو آوردیم به سیر چون دکتر کفت کلا همه چی بهم ریخت

عزیزدلم تنش سلامت♥️
دختر من شیر خشکیه خوابش کاملا بسته به شیر
فرق نداره پاستوریزه یا شیرخشک بدون شیر نمیخوابه
گشنش بشه اصلن غذا نمیخاد شیر میخاد
چند وقته خیلی دغدغه شده برام
چجوری قراره از شیر بگیرمش🫠

اولین بچم هفت و ماه و نیمه بود که دیگه. شیرش ندادم چون باردار شده بودم
دومی فقط تا چهار ماه و نیم خورد ( به یه سری دلایل طولانی) البته که بارداری و زایمان پشت سر هم بچه کوچیک و .. توانم رو گرفته بود و شیرم کم بود ولی همون یه ذره رو هم که خواستم بدوشم بریزم همون موقع کلی گریه کردم ، واقعا غم انگیزه😢

همین پروسه دندون همه چیو خراب میکنه پسر من از یکسالگی ب این ور روزی دو تا س بار بیشتر شیر نمی‌خورد اونم قبل خواب افتاد تو دندون برا آرامش وصل سینه شد ب چ مکافات سرگرمش میکردم ک زیاد وابسته نشه

من ک پنج ماهه گرفتمش الان پاستوریزه ماجان بالیوان میدم گاهی

سوال های مرتبط

مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان 🫶آقا علی🫀 مامان 🫶آقا علی🫀 ۲ سالگی
پارت اول :تجربه من در گرفتن شیر از پسرکم
علی شیر خودمو خورده و حالا میخوام بگم چجوری پسرم از شیر گرفتم واسه مامانا که ایده بگیرن
من از یکسالگی به بعد شیر رو بردم روی روزی سه بار قبل خواب شب و ظهر و صبح زود توی خواب یعنی بعد که از خواب بیدار میشد دیگه شیر نمیدادم صبحانه میدادم تا ۱۸ ماهگی
از ۱۸ ماهگی به بعد اول فقط قبل خواب شب و ظهر شیر میدادم بعد وقتی که دیگه میخواست خوابش ببره سیر شده بود ازش سینه رو میگیرفتم میذاشتم روی پام گاهی بیدار میشد دوباره شیر میخورد گاهی هم راضی میشد بخوابه
گاهی هم توی خواب اب یا در حد ۲۰ سیسی اب قند میدادم که دلش اروم بشه یا تشنگیش رفع بشه
بعد که عادت کرد به روی پا خوابیدن اومدم موقع خواب ظهر شیر ندادم ، باهاش حرف میزدم بازی میکردم گاهی بهونه میگیرفت میذاشتم کمی شیر بخوره اما بازم توی هوشیاری ازش میگیرفتم و رو‌پا میخوابوندم بعد که کلا به نخوردن شیر برای خواب ظهر عادت کرد اومدم برای خواب شب هم همین کار رو کردم و همین پروسه رو طی کردم
مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد
مامان جذابم👀❤️ مامان جذابم👀❤️ ۱ سالگی
سلام تجربه من از شیر گرفتن پسرم

پسرم کامل شیرخشکی بود تا یک سالگی مرتب میدادم یک سال و یک ماه بهش شیر پاستوریزه دادم اینم بگم شیر شبشو از ۸ ماهگی کم کم کامل قطع کردم اون یک سال ‌و یک ماهگی که شیر پاستوریزه رو شروع کردم فقط روزا بود تا یک سال ‌و دو ماه بهش پاستوریزه دادم بعد یه قوطی شیر خشک گرفتم نان دیدم بدجور بچه یبوست شد دیگه دوباره پاستوریزه رو شروع کردم بهش ماست و پنیرم میدادم تا یک سال و ۵ ماه دیدم بچه بدجور به شیشه وابسته شده مدادم روزا در حال مکیدن بود غذا نمیخورد فق شیشه دیگه تصمیم گرفتم ازش بگیرم دیگه موقعی که شیر میخواست سرگرمش میکردم نخود و کشمش میدادم یا خوراکی‌های مجاز فقط بگم تا یه هفته موقع خواب اذیت میکرد ولی صبر میخواد شیشه شیر هاشو هم قائم کردم گفتم سگ کوچولو چو چو اومده برده😂
دیگه کم کم خودش نخواست الان بچه من راحت چندین ماه از شیر گرفتمش واقعا آدم راحت میشه بچه بهترم غذا میخوره بازی میکنه قبلش فق شیشه به دست بود
مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید