دختر من خیلی آروم و وابسته منه ! نمیدونم چیکارش کنم
درواقع میشه گفت ترسوء. مثلا بارون میاد میریم بیرون که بازی کنیم اصلا تو اب نمیره 😕 گریه میکنه که منو بغل کن . بعد امروز یهویی یه بچه دیدم از دخترم خیلی کوچیکتتر بود یهو از بغل باباش اومد پایین بدو بدو رفت تو اب بپربپر میکرد !
از عصر ذهن منو مشغول کرده
دخترم حتی تنهایی تو اتاقش یا جایی نمیره حتی تنهایی اصلا بازی نمیکنه. بهش بکی به فلان چیز دست نزن یا نخور دیگه سمتش نمیره البته که اون لحظه که بگی گریه میکنه ولی دیگه بهش دست نمیرنه!
من همیشه تشویقش کردم که برداره بریزه خراب کنه ولی همسرم و خانوادم که مدام باهاشون درتماسیم برعکس منن .همش میگن نکن نریز خراب شد وووو😑
اونا روش تاثیر گذاشتن ولی خب احساس میکنم شخصیتش اینجوری آرومه چون بچه دوستم هم خودش و هم تمام اطرافیانش بشدت بچه رو دعوا میکنن که دست نزن اون بچه بدتر لج میکنه محکمتر میزنه حتی دستاشو میگیرن با لگد میزنه ! این تصویرو یک سالگی اون بچه دیدم!
الان ذهنم درگیر شده که این حجم از وابستگی و آروم بودن طبیعیه عایا؟ بچه های شما شیطونن یا آروم؟
مثلا گاهی میبینم مامانا عکس بچه هاشونو گذاشتن که رفتن تو اتاق خوابشون و کل اتاقو بهم ریختن ولی دخترمن اصلا تنهایی تو اتاق نمیره حتی من واسش کشو لباسارو باز میکنم اصلا براش جذاب نیست ولی سه تا کشو اکسسوری دارم اونارو دوست داره یکم باهاشون سرگرم میشه ولی اینا همش درصورتیکه خودم پیشش باشم 😑
نگرانم نگراااان
هر روز یه نگرانی جدید برای خودم اضافه میکنم😕

تصویر
۱۵ پاسخ

عزیزم ارتباط جمعی و اجتماعیش ضعیفه
سعی کن هفته ای یه بار ببریش خانه بازی خودتم کنارش باش
بذار با بچه ها و محیط اطرافش تعامل داشته باشه ...
پارک ببر بهش جرات بده خودتو یکم ازش دور کن بذار کشف کنه یا اگر خاهرو مادری داری که پایه باشن بسپار ب اونا خودت کنارش نباش زیاد ولی تو دیدش باش خیالش از وجودت راحت باشه

اینجوری فردا مهد کودک یا پیش دبستانی یا کلا هر محیطی اسیرت میکنه ‌..

به نظرم شخصیتش آرومه و حرف گوش کن مدلش همینه ،ولی یکمم ممکن یکم بزرگ‌تر شه به خواسته هاش نرسه و شخصیت مظلومی پیدا کنه یا بهش زور بگن،سعی کن ببری خانه بازی ولی از دور مراقبش باش نرو کنارش یا مواقعی که سرگرم کاری یا بازی میشه جوری وانمود کنی که حواست بهش نیست،تو جمع همسن هاش بیشتر ببر مهد و پارک ،یکم ازش فاصله بگیر شاید زیاد بهش توجه میکنی فکر میکنه باید پیشش باشی.البته این نظر منه بنظرم کتاب های روانشناسی کودک یا مشاور هم خوبه ازشون کمک بگیر

سلام عزیزم شما فکر کنم ازبس بدون مشغله هستی نشستی به چیزای الکی فکر میکنی خداروشکر دخترت آروم و خانمه دیگه
ولی پسر من خیلی شلوغ و شیطونه،خونه و زندگیم مثله بمب ترکیده خودم از خستگی داغونم، الانم که چند روزه مریضه و تب داره.
خدارو شکر کن همین که صحیح و سالمه باقیش خود به خود درست میشه

دقیقا مثل پسر منه

پسر منم همین

عزیزم تاحالا شده جایی بدون خودت بزاریش?
مثلا پیش کسی

شما به جای اینکه بگی بچه راچیکارکنم اینجوریه
بروخانواده شوهرتوبگوخودشونودرست کنند
بچه بایدبربزبه پاش کنه مگه هفتادساله س که بشینه یه گوشه

دخترمنم اینجوریه مثلا ازبچه ها فراریه مثلا من هرجا برم اون میاد پیشم مثلا میرم اتاق میاد اونجا رو بهم میریزه ولی تنها باشه ن بدو بدو میاد پیشم

هرچی گفتی پسر من برعکسه ،دهنمون سرویس شده از دستش ،خداروشکر کن بچه آرومه و فهمیده

پسر مدام در حال شلوغ کردنه کابنت ها کشوهای آشپز خونه اتاق خودش همه چیزو میریزه امروز وان حمومش آورده بود گذاشته بود زیر پاش جلوی گاز شعله های گاز برمی‌داشت یعنی انقدر کنجکاوه به همه چیز دست میزنه همش جاربرقی میکشه میاره تو پذیرایی کفگیر ملاقه قابلمه آبکش میبینه رو میز،کتری قوری میگه بده من فنجون میزاره مثلا چای میریزه،همه اسباب بازی هاشو میاره تو پذیرایی بازی میکنه امروز تو اتاقش خودش داشت بازی هوش میکرد خودم تعجب کردم همه خودش میزاشت سرجاش

تصویر

شاید خیلی تنها هست
کنار بچه‌ها بزار خودش کم کم شلوغ‌کار‌ میشه

البته دختر‌منم اروم هست .نسبت ب هم‌سن وسالاش .احتمالا ب خودم رفته چون ارومم

عزیزم به نظرم الکی نگرانی
راه حلت اینه که بچه ت رو به هیچ عنوان با کسی مقایسه نکنی. هر بچه ای یه جوریه.
پسر منم تقریبا همینجوریه تنهایی نمیره تو اتاق و ‌... کلا بچه خیلی شیطونی نیست.
اما مطمئن باش کم کم همه این کارایی که میگی انجام نمیده رو انجام میده :)

نگرانی های منم مگن اختلال حسی هس

کیاشا هم آروم چی بشه که گریه کنه ولی خیلی شیطونه درسته زر زرو نیس ولی همه چیز فضولی میکنه و به شدت کنجکاوه

همه میگن چرا اینطور حس بد میدن به من بچم اما میدونم تو تنهایی هامون بچه خیلی سالم و حرف زن پر جنب جوش اما به هیچ وجه جلب توجه ای نیست

سوال های مرتبط

مامان نارگُل مامان نارگُل ۱ سالگی
مامان ها یه مسئله ای هست خیلی ذهنم رو درگیر کرده و حس میکنم اشکالی در اون هست
دختر من یه دختره بسیار بسیار باهوش و در عین حال آرومه
حرف زدنش خیلی عالیه
بازی کردن هاش
کنجکاوی هاش
روند تکاملش بسیار عالیه
تو خونه خودمون یا با خانواده خودم هیییچ مشکلی نداره
اما به محض اینکه بیرون از خونه میریم پارک مرکز خرید یا کلاس های مادر و کودک خونه اقوام

در مرحله‌ی اول غریبی و گریه میکنه بعد هم ساکت و آروم میشینه تو بغل من و باباش و کل مجلس اخم داره شاید یه ربع نیم ساعت آخر یکم فعال میشه در حد اینکه بلند میشه سر جاش و مثلا یه میوه ای برداره


اصلا شیطنت نمیکنه اصلا تحویل نمیگیره دیگران رو
دیگران با خوشرویی باهاش صحبت میکنن ولی دخترم اصلا تحویل نمیگیره میگن بای بای کن نمیکنه
میگن بگو فلان چیزو اسمش رو بگو نمیگه
مثلا بوس میفرسته برای خودمون ولی بیرون نه

در ظاهر این رو نشون میده که استعدادی نداره درصورتی که در واقعیت عکس این قضیه هست

من خیلی نگرانم نمیدونم باید چکار کنم طبیعیه یا نه با روانشناسی در میون بزارم یا نه
کسی مشکل من رو داره🥺
مامان جوجه♥️♥️ مامان جوجه♥️♥️ ۱ سالگی
خانما نمی‌دونم حق با منه یان ...من دیشب خونه مادر شوهرم بودیم دختر خواهر شوهرم جوریه که مثلا اسباب بازی هرچی که پسر من برداره اونم میخواد مصلا اگه پسر من ماشین برداره گریه که ماشین می‌خوام میدیمش من دست پسرم چیز دیگه میدم باز گریه می‌کنه که اونو می‌خوام سر همین قضیه پسر من اعصابش خراب شد جیغای بلند زد کلا چند وقته اعصابش خراب میشه جیغ میزنع ...خواهر شوهرم یک داد بلندی سر بچم زد که بچم تو کرد گوشه ای ...یعنی به تمام معنا انگار تیر زدن تو قلبم...بدم اومد که اینجوری دوبار سر بچم داد زده با این که من تا الان نازک تر از گل به بچش نگفتم ...اون موقع حرفی نزدم گفتم چهارتا شاید بزارن روش تحویل شوهرم بدن ..به شوهرم گفتم میگه عمشه دیگه حالا داد بیداد کرده ..میگم خب چرا بچش بچه منو اذیت می‌کنه سر بچه خودش داد نمیزنه اونم در این حد که بچه تپ کنه گفت ولش کن ادامه نده ....الان میگم کاش جوابشو داده بودم خودم فوقش از شوهرم یه چک میخوردم ...اینقد از دیشب بهم ریختم که مثل ابر بهار دارم گریه میکنم ....نمی‌دونم میگم شاید من حساس شدم شلوغش کردم 😔
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
تو یک ماهه گذشته یا مامانم اینا پیش ما بودن یا ما خونشون بودیم (کار داشتیم )
الان سه چهار روزه که دیگه تنهاییم
دخترم اصلا حوصله منو نداره😄
البته منم زیاد انرژی ندارم بی تاثیر نیست ولی هرچی باهاش بازی میکنم نمیخواد میگه نه پامیشه راه میره کلافه ست هی بهونه میگیره😬
هر روز میبرمش بیرون حتی حوصله راه اومدن هم نداره میگه بشینم رو کالسکه🙄
امروزم که خودم مریضم نتونستم ببرمش بیرون همش تلویزیون روشن کردم اونم کلافش کرده
حتی تماس تصویری هم میگیرم با مامان بابام باهاشون حرف نمیزنه داد میزنه حالت کلافه میره😑
الان واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم یکم حالش خوب بشه
چند روزم هست براش لباس اینا خریدم پست میاره درحد دو سه دیقه خوشحالی میکنه بازم برمیگرده به تنظیمات کلافگیش 😖
بنظرتون چیکار کنم بازم حالش خوب بشه؟ نمیدونم چه بازی های جدیدی باهاش بکنم این منو بیشتر از دخترم کلافه میکنه حس ناکافی و مادر بد بودن بهم دست داده که نمیتونه حال بچشو خوب کنه 😑 هرچند که کلافگی و دوری و از دست دادن یه حس ادمیزاده گاهی باید تجربش کنه ولی خب باید یادش بدم حالشو‌خوب کنه و با این چیزا کنار بیاد
راهکاری چیزی دارید مارو نجات بدید؟