۱۳ پاسخ

عزیزدلممم
خدا حفظش کنه😍

ای جان دلم خدا حفظش کنه ماشاالله مثل ماه میمونه

عزیزم😍
چقدم شبیه داداششه
ایشالله ۳ تاشون زنده باشن
بچه خیلی خوبه😇😘

درخواست میدی گلم

ای جانم.خدا حفظش کنه😘.شبیه پسره😄

سلام وای دلم چند تا بچه خواست🥺😂 چه حسی داره؟ آخه من بعد از دخترم عاشق بچه شدم. دوست دارم چند تا مثلش داشته باشم و یکی کمه🥹❤️

گفتی دو تا سقط داشتی

جالبه یعنی هر سه تا بچه ت خداخواسته بودن؟

داستانتو خیلی دوست داشتم خدا حفظ کنه بچه هاتو الان هرکدوم چند سالن

چجوری شیر میخوری بااین دهن کوچولووو اخههه😩😩😍😍

عزیزم خداحفظش کنه

مبارکه

بارداری؟

سوال های مرتبط

مامان هدیه ماندگار 💙 مامان هدیه ماندگار 💙 ۴ ماهگی
پسر بزرگم می پرسه مامان منم بچه بودم اینجوری باهام بازی می کردی 🥺🥺دلم گرفت چون وقتی بچه بود ما طبقه ی بالای خونه ی مادر شوهرم زندگی می کردیم اون زمان بیست سالم بود و خودم کم سن و سال بودم برای بچم فقط حکم یه دایه رو داشتم شیرش میدادم جاشو عوض می کردم بعد می دادم مادر شوهرمم مادر شوهرم صدام میکرد ومن می رفتم پایین پسرمو شیر میدادم بعد اصلا مادر شوهرم نمی ذاشت بشینم توی خونه اش پیش بچه ام همش میگفت پاشو برو سراغ کارات غذا واینا بپز برای شوهرت نمی ذاشت کنار بچم باشم واقعا هیچ خاطره ای از بچگی پسر بزرگم ندارم حتی یه بار اونقدر که پسرمو نمی دیدم زنگ زدم به خواهرم با گریه که نمی ذارن بچمو‌ببینم 🥲🥲خواهرم زنگ زد به مادر شوهرم که بچه رو بذارید مامانشم ببینه مادر شوهرم اونرمان کلی قاطی کرد که اره لیاقت نداری من بچتو نگه دارم 😞😞😞دخترم که به دنیا اومد واقعا عاقل بود اصلا پایین نمی رفت فقط پیش خودم بود الآنم شکر خدا از اون خونه در اومدم ودارم نهایت لذت رو از وجود پسر کوچیکم میبرم ولی همیشه یه حسرت ته دلمه که نذاشتن از بچگی پسرم نهایت لذت رو ببرم .خلاصه اگه خانواده ی شوهرتون زیاد دوروبر بچه هاتون نیستن خوشحال باشید بچه باید کنار مادرش باشه ناراحتم که کم سن و سال بودم و نتونستم از حق مادریم دفاع کنم 😞😞در عوض الان دارم از جوونی پسرم لذت می برم .در جواب پسرم گفتم مامان تو بچگیت پیش من نبودی اما از دوسه سالگیت همش باهات بازی می کردم گفت آره مامان اون موقع ها رو یادمه که با هم قایم موشک بازی می کردیم من پشت پرده قایم می شدم تو همش دنبالم می گشتی بعد پیدام که می کردی تو خونه دنبالم می کردی بغلم می کردی بوسم می کردی 🥹🥹
مامان بشه هام و آنیل مامان بشه هام و آنیل ۴ ماهگی
خودمم بخدا نمیدونم خوشحال بودم یا ناراحت... اینبار یه خانم۲۷ساله ی عاقل بودم که اصلا جنسیتش برام فرق نمیکرد، باور کنید هرچقد تو دلم نفوذ میکردم که بفهمم دوس دارم جنسیت بچه چی باشه برام فرقی نداشت... پسرم میگفت خدایا داداشی میخوام، دخترم میگفت خدایا خواهر باشه😂شوهرمم طبق معمول میگفت فقط بچه باشه بقیه اش مهم نی😂سونو ان تی دادم پیش دکتر رحیمی فرد، یکی از سونوگرافی های دقیق اما بداخلاق خرم آبادی، سونو تموم شد خواستم برم که گفت نمیپرسی جنسیت چیه، گفتم بخدا اصلا فرقی نداره، گفت اولین خانم بارداری هستی که این حرفو میزنی خیلی به خودت افتخار کن، اینجا مریضایی دارم که چندین بار میان جنسیتو بهشون میگم اما باور نمیکنن و هر بار پر استرس تر از قبل میان میگن بازم جنسیت رو چک کن برامون، بهم گفت که بچت یه دخمل خانمه قرتیه که تو سونویی که من بررسی کردم چندین بار زبونشو داره درمیاره و دور لباشو لیس میزنه.... ای خدا از این حرفش یه حس ذوق وصف ناپذیری بهم دست داد عکسشو تو سونو دیدم که زبون درآورده بود دختر نازممم.... حالا میفهمم که دکتر رحیمی فرد واقعا بداخلاق نیست و این کارای مریضاش باعث میشن که عصبی شه😂
مامان مرسانا❤ مامان مرسانا❤ ۵ ماهگی
سلام مامانا وقتی دخترم میبرم خونه مادر شوهرم طبقه پایین خونمون یکم بغلش میکنه بعد میده دست بچه دختریش یعنی بچه ها خواهر شوهرم یکی ۸سالش یکی هم ۶سالش میده بغلشون عکس میگیره ازشون منم تو رو درواسی چیزی نمیگم😒😐😑چی بگم به بچه خواهر شوهرم دیکه بغلش نکنه خیلی لوسش کردن پدر شوهرم بیشتر خیلی بین بچه فرق میذارن مادر شوهر پدر شوهرم میدوم که بچه دختر میگن دوست داشتنی تر ولی نباید فرق بینشون بذارن مثلا میبرنشون سوپر واسه بچه ها خواهر شوهرم یک پلاستک پر تنقلات میخرن واسشون واسه پسر من یک بستنی خیلی زورم میاد😑😐خدا رو شکر همسرم بهمون میرسه میبرتش میوه فروشی هر میوه که دلش بخواه پسرم بر میداره یا سوپری چند بار هم همسرم هم گفت به باباش که بچه ها میبرید سوپر یک اندازع واسشون تنقلات بخیرید نه واسه نجمه کیان یک پلاستک واسه مهدی یک بستنی یا یک پفک ولی پسرم هم یک بکی بر دار یک چیزی دیکه نمیخواد ولی ادم زورش میاد بین نوه عاش فرق بذاری من همیشه به مامانم میگم بین بجه ها منو داداشم اصلا فرق نذار اگه واسه بچه ها من لباس میخری واسه اونا هم بخری اگه نداری هم کسی مجبورت نکرده که بگیم حتی شما واسه بچه ها ما این بخر وان بخر وظیفه خودمون که هر جیزی بچه ها مون میخوام باید بخریم واسشون خواهر شوهرم دخترش که اذیت میکنه کتکش میزنه میدونه الان که مامانش بخواد بزنتش میره پشت مامان بزرگ یا بابا بزرک قایم میشه 😑😐 یا مثلا میریم خونه مادر شوهرم ماشا الله چهار نفر ن بچه ها پسر ابجیم پسر من دوتا بچه ها خواهر شوهرم که شلوغ میکنن به اونا پدر شوهرم چیزی نمیگه مستقم به پسر من یعنی نوه خودش🥲😒😑 میگه مهدی داری شلوغ می کنی
مامان مهدا🌼 مامان مهدا🌼 ۵ ماهگی
خیلی حالم گرفته است... من بچم شیر خشک و شیشه هم میگیره ولی خودم بهش نمیدم مگر وقتی که مهمونی یا بیرون باشیم چند وقت پیش یه فوبیا به جونم افتاده بود همش میگفتم اگه یکی بخواد بچمو ازم جدا کنه راحت میتونه چون بچم شیرخشک هم میخوره و وابسته به شیر خودم نیست.. امشب خانواده شوهرم اومده بودن بعد مدت ها بچمو دیده بودن بچمم اصلا غریبی نمی‌کرد راحت باهاشون حال کرده بود و اصلا واسه من واکنشی نشون نمیداد😞مادر شوهرم به شوخی به بچم گفت بیا بریم خونه ما تو که شیرخشک هم میخوری غذا هم میخوری میتونی پیش ما بمونی(داشت به شوخی میگفت) ولی من همونجا حالم بد شد😭یعنی من اگه بمیرم این بچه هیچ اتفاقی تو زندگیش نمیفته چون راحت بخش شیر خشک میدن یا اگه بخوان ازم جداش کنن اصلا بیقراری واسه من نمیکنه😔امشب هم همش تو بغل بقیه بود اصلا بیقراری نمی‌کرد واسه من تازه واسه بقیه می‌خندید ولی وقتی پیش منه همش گریه و بیقراری😔پس کی قراره منو از بقیه بشناسه و تو بغل من احساس امنیت کنه؟ اینجوری که پیش همه راحته و بود و نبود من واسش مهم نیست😔خانواده شوهرم رو نزدیک یک ماه بود ندیده بودیم اصلا باهاشون غریبی نمی‌کرد راحت بود با همشون انگار نه انگار که مادر هم داره حتی به صدام واکنش هم نشون نمی‌داد😔😢