تجربه زایمان طبیعی با آمپول فشار
امروز صبح ساعت۷ونیم بدون دردرگ بستری شدم بخاطر دیابتم باید زودتر ختم میدادن بهم وگرنه هنوز تا تاریخم ۱۰روز فرصت بود دکترم چهارشنبه فرستادم زایشگاه معاینه که گفتن هیچی باز نیستی با اون همه و کار و ورزش فق ۱سانت بزور باز بودم با دهانه رحم کلفت خلاصه باز پنجشنبه رفتم مطب دکترم اونجا هم اون معاینه تحریکی کرد گف یک ونیم فینگری بیا امشب بستری شو زایمانت انجام بده من چون دوست داشتم با درد خودم برم گفتم تا آخرین مهلتم صبر میکنم که گفت آخرین مهلت دوشنبه هست مثل امروز گفت اگر دردت نگرفت حتما دوشنبه صبح بیمارستان باش .منم امروز صبح اومدم بیمارستان ساعت۷تا کارامو کردم شد ۷ونیم که بهم آمپول فشار زدن کم کم دردام شروع شد بهم گفتن فق قر کمر برو منم شروع کردم قر دادن تا شدم ۲ونیم سانت کیسه ابمو زدن ماما گف معاینه و زورات خوبن تا ظهر زایمان می‌کنی بعد از یطرف می‌شنیدم که میگفتن کلفته دهانه رحمش روحیم میباختم دگه از ساعت۱۰دردام نزدیک بهم شدن و غیر قابل تحمل که من بازم جیغ نزدم با دم و بازدم رد میدادم میگفتن درد هروقت داشتی زور بده به پایین که من این کارو میکردم تند تند هم مثانمو خالی میکردم.ساعت۱۲شد دردا شدید میگفتن زور به پشت داری من میگفتم ن داشتم ولی کم باز معاینه کرده گفتن عالی ۹سانتی پاشو بریم تخت زایمان خلاصه من ساعت۱رفتم تخت زایمان ۱و۱۰دیقه دخترم دنیا اومد.جفتم چسبیده بودم یه ربع حیرونم کرد بخیه هم خوردم ولی کم زایمان سومم بود در کل اونجور که ترسونده بودنم از آمپول فشار سخت نبود این زایمانم راحتتر و قابل تحمل تر از زایمان قبلیم بود بنظرم بیشتر طول کشید ولی دردا بهتر بودن انشالله همتون به راحتی زایمان کنین

خوشبحالت کاش منم راحت زایمان کنم

ماما همراه چی

آمپول اپیدورال هم گرفتی

عزیزم زایمان قبلی هات سزارین بودن یا طبیعی؟ قبلش حسابی ورزش کرده بودی و اینکه چند هفنه بودی؟

راستی فق زمان بدنیا اومدن بچم من خابیدم رو تخت تا اونموقع اصن نمی‌تونستم بخاطر دردا بخابم وقتی میخابیدم دردا غیر قابل تحمل میشدن برام برا همین همش میومدم پایین ورزش قر کمر انجام میدادم تازه بچم صبح اول صبح گفتن سرش خیلی بالاس ولی بالاخره اومد پایین