۲۴ پاسخ

بچه من ازاول کم خواب بود یادمه۱۵روزش بود بردمش مطب لاهیجی گفتم بچم ۱۹ساعته نخوابیده فقط گریه میکنه قطره دلدردم دادم علائمش گفتم گفت رفلاکس‌پنهانه رژیم بگیر فلان کن بهمان کن...‌ هیچ به هیچ حالا بااین حال بچم ۲۰روزگیش بستری شد که خود بستری شدن یادم میاد دلم میخواد برم یجای خلوت فقط زجه بزنم بچم چون انفولانزا گرفتع بود گفته بودن برو ته اتاق کنار پنجره.
فکرکنین بهمن ماه. بادو بارون. وتب داشت بدون لباس نمیخوابید گریه میکرد سردش بود بمیرم‌براش این پرستارا نمیزاشتن لباس تنش کنم تا سه چهارروز بعدتموم شپن تبش
بعد میگفتن ساکتش کن من همش سینم دهنش بود که ساکت شه باعث میشد رفلاکسش بدترشه و نخوابه. بعد ختنه تو۳۴روزگی صدبرابر بدتر بدخوابتر شد دست تنها با شوهرم تا۴,۵صبح توخیابونا میگشتیم فقط ده دقیقه بخوابه میومدیم خونه شوهرم دوساعت میخوابید میرفت سرکار

کمتر بچه ای هست خودش یه ساعتی بخوابه
بقیش تلاش پدرو مادره
حالا خیلی چیزارو نگفتم اینکه چندماه باصدرا تو‌اتاق تنها بودیم براای اینکه شوهرم بخوابه صدرا ضبح میخوابید من از فکر غذا نمیتونسم بخوابم ،شاید روزی نیم‌ساعت میخوابیدم
😂😂یادمه. یجا جشن دعوت شدم ۵۳ساعت نخوابیده بودم چشم وادنمیشد صدرار‌و خوابوندم سپردم دست خواهرشوهرم بریم نیم ساعته برگردیم همه میگفتن چرا قیافت اینجوریه عین معتادا شدی
خلاصه مادرشدن برای یسریا راحتتره بچه خوشخواب خوش غذا اروم( دیدم اطرافم زیاد)
ولی برای یسریا حتی سختتراز سختیانیی که من کشیدم بوده
خدا یه همه مادرا سلامتی بده❤️❤️

عزیزم خدا قوت ولی اینو بدون هرمادری سختی هایی کشیده و نمیشه الان منم اینهمه بنویسم از سختیام ...شما یه تاپیکی میزاری ماهم طبق اون نظر میدیم خبر از سرگذشتتون نداریم که

نتیجش شده ساعت۱۰میخوابه ۷صبح‌بیداره ، یوقتایی شده ساعت۸,۹ یه نیم ساعت چهل دقیقه بخوابه
ولی خواب بعدازظهرش همچنان همون ۲ به بعده
میخوام بگم اگه بچتون دیرمیخوابه خب خواب روزشو کم کنین تا شب زودتر بخوابه
یسری میخوان‌بچه تو‌این سن ۱۵,۱۶ساعت بخوابه دیدم میگما
امروز یه خانومی نمیدونم جز دوستامه یانه میگفت بچم‌ساعت۱,۲ ظهر بیدارمیشه ،شما این ساعت صبحونه میدید یاناهاز گفتم خب ناهار دیگه صبحونه معنی نداره
میگفت اخه دوست دارم صبحونه بخوره ولی شب دیر میخوابه
خب اگه شما میخواین شب زودتر بخوابهوقتی. دو بیدار میشه نهایت نیم ساعت بعدازظهر بخوابون
یوقتایی ما خودمون زورمون میاد خاموشی بزنیم شرایط خواب فراهم کنیم
مثلا من میخواستم صدرا زودتر از۱۲بخوابونم ، شوهرم میخواست تلوزیون ببینه یه شب مثلا ۱۱میخوابوندم شب‌بعد. تلوزیون خاموش نمیگرد که. اینقد کلیپای تاثیر خواب به موقع تو رشد قدی فرستادم که دیگه خودش خاموشی میزنه

۱۲نیم‌تا۱
بعد ۱۲
تا قبل واکسن یه سالگی ۱۲میخوابید ۹,۹نیم بیدارمیشد
نیم ساعت ساعت۱نیم‌تا۲میخوابید یه ۱ساعت ، ساعت۵تا۶غروب میخوابید
باز تا۱۲شب راضی بودم یعنی دوست داشتم پایینتر بیادا ولی دیگع توانشو نداشتم
بعد واکسن بهم ریخت دیگه خواب روزش شد بزور یه ۱ساعته
بعد نیم ساعت، گاهیم‌دوتا نیم‌ساعت
حالا چیکارکردم خوابش شد ساعت ده؟
بجای خوابوند ساعت ۱
ساعت ۲،۲نیم شروع میکنم خوابوندنش حنی لج کنه سرگرم میکنم
غروبم نمیخوابونم ، صدرا طوری. بااون ساعت چرتا عادت کرده بود هنوز سر اون ساعت لج میکنه ها مثلا ۵میشه خوابش میاد ولی نمیخوابه

خیلی وقتا نمیرفت چون همش گریع میکرد نمیخوابید دوتایی نکه میداشتیم مادرشوهرم اینا نمیومدن بگن پنج دقیقه بده ما نگهداریم یا. ناهار برانون میارم
ما از تمام پس اندازی که داشتیم میخوردیم خرج میکردیم خرج دکترو ....
بعد شد خوابش ۶,۷صبحمیخوابید تا ۱۲ظهر، بقیش ۵دقیقه چرت یه ساعت گریه
بعد هرواکسن شدت رفلاکسش بدترمیشد چهارماهکی باداروهای اشتباه. لاهیجی بچم هم رفلاکس اشکار گرفت هم. تمام بدنش شد اگزما، فکرکن هم سرماداشنه باشی نفست بالانیاد بدنت اگزما باشه بخاره، یسر هم بالابیاری و ترش کنی
کم کم خوابش شد۴صبح. یه مدت طولانی این ساعت بعدش شد۳اینا یه چندماهی ساعت دونیم‌سه میخوابید
بعدش شد ۱نیم ۲
داغون شدم نابود شدم ازخوابم‌خوراکمون زدم خوابش شد

من یادمه نوزاد بود به خدا هیچی نمیخوابید هیچی هیچی نه تو ماشین آروم بود نه هیج جا

چقد سختی کشیدیم یادته از اول بهم پیام میدادیم

وای عزیزم تموم حرفای من بود

دقیقا درسته بخوای میشه خوابشوتنظیم کرد
مایه ربع به ده یا ده هرشب خاموشی میزنیم دیگه پسرم عادت کرده این ساعتا بخوابه
مطمئنن زودترم میتونه بخوابه ولی خب میخوام باپدرشم وقت بگذرونه.

عزیزجان همه به نوبه خودشون سختیایی کشیدن .من تو بارداری مهره هام جابجا شده بود بخاطر وزن زیاددیسک کمر شدید گرفتم طوری که نمیتونستم بچمو بغل کنم نه میتونستم بشینم نه پاشم ‌دقیقا عین اسن معلولا بودم.نه مادری نه خواهری هیچ کسی تو رامسر ندارم .بعدیکماه زایمان فهمیدم سنگ صفرا دارم دردش شبوروزمو سیاه کرد دخترم رفلاکس پنهان و کولیک داشت باهم .من داغون له .وقت و بی وقت دردصفرام میگرفت امونمو میبرید ازیکماهگی دخترم هرروزدردم میگرفت میرفتم سرم میزدم تا ۸ ماهگیش .دخترم لب به شیر خشک نمیزد منتظر بودم به غذا بیفته باغذا بتونن دوشب نگهش دارن تا برم عمل کنم .انقد روزای سختی گذروندم فقط خدا میدونه

ولی من یه جا خونده بودم لازمه خوابه خوب بچه تو شب اینه که توی روز خواب کافی داشته باشه
مثلا تو سن و سال دختر من باید دو تا چرت یک ‌و نیم ساعته داشته باشه
طبق تجربه خودم وقتی خونه تنهام و کسی نیست نهایت ده و نیم خوابه حتی با وجود خواب سه ساعت ظهر حتی اگر شش عصر بیدار شده از خواب
اما روزایی که باباش شیفت کاریش جوریه که خونه ست تا دوازده هم بگی بیدار میمونه.
شرایط محیطی هم خیلی تاثیر داره

بچه داری پر از چالشه من بعد مرخص شدن اومدم خونه خودم مادرم اومد مادرشوهرم اومد با خاهرشوهرام انگار عروسی بود مادرشوهرم الکی بلند میخندید منو اذیت کنه الکی ببند حرف میزد میدید دارم استراحت میکنما
بعد سه روز ک کلی تیکه انداخت و چرت گفت رفت بعد من چن روز ب زور سوهرم رفتم اونجا میدید بچه تا صبح بیداره نمیخابه ها ی بار پا نمیشد بعد ک صبح منو بچه خاب بودیم از قصد صدا جاروبرقی رو بلند میکرد یا صدا میداد چیز میز یا بلند حرف میزد هیچ وقت بخاطر کارهایی ک با من کرد چه قبل ازدواج چه بعدش چه تو بارداری چه بعد زایمان نمیبخشمش
کلا هنوز ک هنوزه داره اذیت میکنه همه جوره
ینی جوری حالم بده ک امروز کاراش یادم اومد عصبی شدم به بچه داد زدم خودم کلی گربه کردم😭😭

عزیزم .خدا رو شکر که مامان قوی مثل شما داره .منم شرایطم خیلی سخت بود .دست تنها .هیچکس از روز اول کمکم نبود .با بچه ای که بیمارستان بستری شد .خیلی سخت بود ...و البته هست

عزیزم خدا قوت انشالله خدا بهت سلامتی بده❤️😍

خدا قوت عزیزم ....شما که شیر خودتونو میدید شیرشبشو قط کردید یا نه

خداقوت بهت میگم خواهری

با حرفت موافقم ولی با دو تا بچه این تنظیم خواب خیلی سخته

تک تک پیامهاتو خوندم خدا قوت بهت میگم

سلام عزیزم واقعا همه این اتفاقها سر منم امد بستری بودن ریفلاکس شدید نخوابیدن بدون کمک بودن تک به تک انگار خودم نوشتم واقعا سخته خیلی سختی کشیدم منم الانم که هنوز همینطور ریفلاکس لعنتی ولش نمیکنه همش بی‌غذایی شیر نمیخوره از بغلم پایین نمیاد دیگه واقعا کم آوردم خسته شدم دلم تنهایی میخواد آرامش سکوت استراحت

مرسی از اینکه وقت گذاشتی با جون و دل نوشتی منم دوران سختی با بچم داشتم ولی حرفت کاملا درسته روزایی که پرنسا زیاد یا بی موقع بخوابه شب بابدبختی داد بیداد باید بخوابه که نمیخوابه ولی روزایی که نخوابه جایی باشم یا سرگرم باشه ۱۰ نهایت ۱۱ خوابه

عزیزم خدا بهت سلامتی بده
همه حرفهایی که گفتی میفهمم چی میگی
دقیقا پسرم همین بود
خیلی سخت بود،ولی الان بزرگ شد ۹ سالشه، اون دوران تموم شد

عزیزم دختر من از دوماهگی خواب رو برامون آرزو کرد یک شب تا حالا درست نخوابیده قسم میخورم و درکت میکنم دختر منم رفلاکس پنهان داره هنوز که هنوزه خوب نشده هیچ رشدی نکرده و انقدر ضعیف و لاغره ک همه فکر میکنن ۵ ماهشه هرکس منو میبینه میگه اینکارو کن اونکار کن درست مراقبت کن و من فقط از خدا برای خودشون یا عزیزترین فردشون بچه ای مثل پناه آرزو میکنم که نخوان دل منو بسوزونن... منو همسرمم دست تنهاییم واقعا سخته ان شاالله درست میشه گلم🙂🙂

خب بقیش

سوال های مرتبط

مامان مامان بچه‌هام مامان مامان بچه‌هام ۱۴ ماهگی