۱۷ پاسخ

خوش بحالش کاش منم همینجوری بدون درد باشم

خوشبحالش

چه خوش شانس

چه خوب

نگا شاید منم اینجوریم 🙄
من هنوز زایمان نکردم امروز نامه گرفتم ۴شنبه برم بستریشم 🥲

واسه من دوسانت بازشده بود هرچی زور زدم بیشتر باز نشد آخرم التماس کردم که کمکم کنین بچه ام خفه میشه.وقتی با قیچی اومدن سراغم کم مونده بود بچه ام کبود شده بود.تنفسش قطع شده بود

خدا کنه منم فردا برم بگن ۸ سانتی🥲🥲🥲🥲

منم بارداری اولم همینجوری شدم فقط توو ۳۷ هفته
چون سزارینی بودم یکم انقباض داشتم رفتم گفتن ۳ سانت باز شده ولی چون ب تاریخت مونده اگه دردت شدید شد یا لک دیدی یا آبریزش داشتی بیا من تا شب فقط یکم انقباض داشتم اخرای شب بود دیدم یکم بیشتر شد رفتم بیمارستان تا ۹ سانت باز شده بود انگشتش ب سر بچه خورده بود😂هر چقد گفتن بیا بخواب طبیعی بزا شرایطت خوبه گفتم نه ک نه میترسم زود بردنم اتاق عمل سزارین شدم😂

مسئله اینه من ۴۰هفتم فرداتموم میشه درد هم ندارم 🥺🥺

چ جالب خوش بحالش

وااااااااااای

کاش منم همینجوری باشم هشت نع من به پنجم راضیم

یعنی دسشویی میرفت حس نمیکرد داره باز میشه

شایدم معاینش ک کرده دردش گرفته و باز تر شده

وا مگه میشه

چ باحال

عه چ‌جالب

سوال های مرتبط

مامان فاطمه،محمدطاها مامان فاطمه،محمدطاها ۱ ماهگی
خاطره زایمان قسمت سوم
خلاصه که دردای شدید من ساعت ۱۰ و نیم صبح شروع شد و من رو به شدت اذیت میکرد مامام اومد دوباره معاینم کرد و گفت هنوز ۵ سانتی😣😣😫و من دیگه واقعا کلافه شده بودم آخه کلی رو توپ ورزش کرده بودمو دردامم زیاد بود فکر میکردم بیشتر شده باشه اما نشده بود
ساعت ها و دقیقه ها میگذشت و من فقط حضرت فاطمه رو صدا میزدم به دردهام فشار هم اضافه شده بود و واقعا داشتم اذیت میشدم
ساعت ۱۲ ماما دوباره معاینه کرد و گفت ۷ سانتی و خیلی خوبه
همونجا سریع زنگ زد به دکترم
و من رو ساعت ۱۲ و نیم بردن رو تخت زایمان از شدت درد نمیتونستم حرف بزنم فقط همون خانومی که اپیدوال میزد اومد و یه دوز دیگه اپیدوال زد برام که دردام رو خیلی کم کرد و فقط احساس فشار داشتم
و واقعا دوز آخریش تاثیر گذار بود
دیگه دکترم اومدو ماما هم شکمم رو فشار میداد
با دوتا زور ناقابل فاطمه خانوم به دنیا اومد و من همه چیو فراموش کردم
با اینکه زیاد درد کشیدم اما انگار نه انگار که دردی داشتم وقتی دخترم رو دیدم همه چیو فراموش کردم.....بعدش هم دکترم بخیه زد که فکر کنم ۴ تا بود
و بعد هم بردنم ریکاوری تا به دخترم شیر بدم و تماااام
الان هم آقا محمد طاهاتو دلمه و من برای دیدنش لحظه شماری میکنم انشاا... که هم من و هم همه مامانا ی باردار نی نی هامونو سالم و راحت به دنیا بیاریم😘😘😘😘😘😘😘😘😘
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجریه زایمان طبیعی پارت ۱
اول راجب شرایطم قبل زایمان
بگم ؛
من تو سونو وزن متوجه شدم که آب دور جنینم زیاده و رشد دور‌کمرش دو هفته عقب تر بود و وزنش هم پایین بود.سونو داپلر دادم مشکلی نداشت و بچه جثه ش ریز بود .۳۳هفته وزنش ۱۹۰۰ بود و امروز با وزن ۲۲۵۰ تو ۳۶ هفته و ۳ روز بدنیا اومد.
اینارو واسه کسایی که شرایط مشابه دارند گفتم چون خودم خیلی استرسشو داشتم.
من این سه هفته رو کلا استراحت بودم و کار سنگین هم نکردم ولی امروز صبح ساعت ۵ کیسه آبم پاره شد.پارگی کیسه آب مثل ترکیدن باذکنک میمونه بعدش هم یک حجم زیاد اب گرم ازم خارج شد و کاملا مشخص بود کیسه آب هست
رفتم بیمارستان تا پذیرش شدم ساعت ۶ شد .از همون موقع هم درد دل و کمرم شروع شد اولش مثل پربودی بود و هر ده دقیقه میگرفت ول میکرد ،معاینه کردن گفتن دو سانت باز شدی.
بعد نیم ساعت فاصله دردام کمتر شد و شدتش هم بیشتر ولی بازم قابل تحمل بود معاینه کرد ۳ سانت شده بودم
قرار بود اپیدورال بزنم درخواست دادم ،ولی یه دفعه دردام خیلی شدیدتر شد و پشت سرهم که داد میزدم گفتم توروخدا بیاین واسم بی دردی بزنین اومد دوباره معاینه م کرد گفت ۶ سانت شدی ساعت ۸ بود
ماما گفت خیلی خوب داری پیش میری ،بعد معاینه ش یهو احساس مدفوع بهم دست داد و به مقعدم فشار میومد گفتم من دسشویی دارم دوباره معاینه کرد گفت پاشو برو رو تخت زایمان سر بچه س اومده پایین فول شدی😕