👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

تصویر
۰ پاسخ

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۴ ماهگی
«تجربه روزه داری در شیردهی»

سلام و عرض ادب مامانای عزیز. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق.

خب همون طور که در جریان هستین من روز اول و دوم نتونستم روزه بگیرم و ضعف و سردرد گرفتم. دیروزم خواب موندم و می دونستم بدون سحری نمی تونم.
خلاصه دیروز که روزه نبودم نشستم از منابع مختلف تحقیق کردم و کامنتای دوستانو توی تاپیک قبل خوندم و تصمیم گرفتم طبق توصیه های طب سنتی عمل کنم و دوباره امتحان کنم روزه گرفتن رو. الحمدالله امروز که روز گرفتم حالم بد نشد و فقط یه ساعت آخر یه کوچولو سردرد داشتم و گشنم بود ولی سر خودمو با آماده کردن افطار گرم کردم که یادم بره. مهم ترین نکته های تجربه من اینه که فهمیدم مشکل سردردای من ازینه که من از افطار تا سحر باید چیزای شیرین و همچنین مقوی بخورم مثل خرما عسل شیره انگور و... تا قند خونم در طول روز نیفته. همچنین از افطار تا سحر غذاهای آبدار یا سبزیجات یا دمنوش و شربت بخورم تا آب بدنم حفظ بشه. و در آخر چیزایی که همزمان شیرافزا هستن نیز توی غذاهام باشه تا در طول روز شیرم کم نشه. مثل هویج؛ ماء الشعیر؛ و سرمام (که من پیشنهادش می کنم واقعا)

و اما کارایی که دیشب انجام دادم:

۱ـ سمنو در چند وعده چند قاشق خوردم. جوانه گندمی که در سمنو هست به شدت انرژی زا و قوت دهنده هست. حتی اگه سویق جوانه گندم یا خودم جوانه رو توی غذا بریزید هم خیلی خوبه

۲ـ آخر شب قبل خواب این ترکیب رو خوردم: شیر و عسل و شیره انگور(که کمک به قند خون می کنه) و سرمام(از محصولات آی بانو که شیرافزاست)

۳ـ خرما چند بار خوردم

۴ـ خوردن شربت خاکشیر

۵ـ خوردن سویق عدس موقع سحری که خیلی به حفظ آب بدن در طول روز کمک می کنه و واقعا موقع روزه داری بسیار مفیده.


ادامه👇👇👇
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۴ ماهگی
تقریبا دو هفته اس دخترم راه افتاده. وقتی به راه رفتنش نگا می کنم خیلی لذت می برم. قند تو دلم آب میشه. هی می گم خدایا شکرت که شیرینی داشتن فرزند رو بهم چشوندی.
هی با ذوق و شوق قدم های زیادی رو می ره بعد تالاپی می افته زمین. ولی دوباره بلند میشه و ادامه می ده. مقصدشم که همیشه جاییه که من هستم.

بعد فکر کردم...
به اینکه می گن عشق مادرانه ما تجلی از عشق خداوند به بنده اش هست. اصلا هروقت می خوان عشق خدا به بنده اش رو مثال بزنن از عشق مادر به فرزندش می گن. از اینکه یه مادر با وجود اذیتای بچه اش هیچ وقت ناراحت نمیشه. صبر می کنه مدارا می کنه منتظر می مونه تا بچه اشتباهشو بذاره کنار. مدارا می کنه با همه سختی ها و تندی ها. چون بچه اشو می شناسه.

خدایا وقتی به فاطمه نگاه کردم دیدم منم توی زندگیم بارها قدم به قدم اومدم سمتت اما باز خوردم زمین.
فاطمه ی من وقتی می خوره زمین دست از تلاش برنمی داره بازم بلند میشه. اما من وقتی خوردم زمین ناشکری کردم قهر کردم؛ وایستادم و حتی یه جاهایی برگشتم به عقب....
اما تو بازم صبر کردی. بازم مثل یه مادر که به بچه اش می گه بیا منتظرم بیا به سمت من... منو دعوت کردی بارها بارها.

خدایا میشه کمکم کنی وقتی زمین خوردم ناامید نشم. میشه کمکم کنی مثل فاطمه که عشق منو حس می کنه و میاد سمتم؛ منم عشقتو بیشتر و بیشتر درک کنم؛ حجاب ها از جلوی چشمم برداشته بشه؛ تاریکی های قلبم با نور وجودت بیشتر و بیشتر بشه تا بتونم قدم های بیشتری به سمتت بردارم.
خدایا میشه کمکم کنی مثل دخترم همیشه مقصدم مشخص باشه. به سمت تو و به سمت کسایی که دوس داری...

ادامه 👇👇👇