#پارت_ششم
از سفر برگشتیم پیگیرانه افتادم دنبال درمان دکتر سومی ک شوهرم رفته یود خیلی دکتر خوبی بود گفتش خانومت اگه آزمایش نداده اونم ازمایش بده
خواهرشوهر خواهرم یه دکتر معرفی کرد تو تهران با خواهرم هماهنگ کردم رفتم اونجا و آزمایش های خودم و همسرم رو دید گفت همسرت اصلا بهش تضمینی نیس بتونه باردارت کنه تنها راهش ای وی اف بعد آزمایش خودم رو دید گفت ذخیره تخمکت کمه و در مرض یائسگی زود رس تو سن بیست سالگی هستی
همونجا دنیا رو سرم خراب شد ک جفتمون مشکل داریم و یکی از یکی بدتر ۶ماه هرماه میرفتم پیش همون دکتر جواب آزمایش نشون بدم و... اصلا به من داروی تقویتی ندادن فقط میرفتم و برمیگشتم الکی فقط ویزیت میدادم و هربار حرفای تکراری یجورای انگار به در بسته میخوردم اون دکتر گفت دکتر ای وی اف کار خوب معرفی میکنم برید پیشش رفتم پیش دکتر ای وی اف اونم گفت شوهرت اصلا تضمین نیس بشه جنین تشکیل داد اگه بدیم و انتقال بدیم احتمال اینکه قلب تشکیل نشه خیلیه شب و روزم شده بود گریه ک چرا این بلا ها سر من میاد آخه ما تو اطرافمون همین جیزی نداشتیم چرا طرف خانواده همسرم هستش خواهرش بعد ۱۴سال مادر خودش بعد ۷ سال و حتی از شوهرم خواستم ک به خانوادش نگه از دکترا پرسیدم ک امکان داره شوهرم از مادرش به ارث برده باشه گفتش ن چون از مادر به دختره ن به فرزند پسر هزینه ای وی اف میش اون دکتر کم کم ۱۰۰ میلیون میشد و ماهم دستمون خالی بود گفتم بریم بیمارستان شریعتی تو تهران ک هزینه ها با ۲۰ تومن هم میشه جمع کرد چون نیمه دولتی اونجا هم رفتم به در بسته خوردم چون نوبت دکتر اشتباهی گرفته بودم فلوشیپ ناباروری نبودش دکتر زنان بود و متخصص بیماری های سرطان رحم دکتر گفت اینجا هردکتر زنانی کارش فرق میکنه و اشتباه آومدی

۱ پاسخ

چقد درکت میکنم💗
خداروشکر که بچهامون بعلمونن

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
اومدم دیدم هرکی قصه باردار شدنش رو نوشته گفتم منم بنویسم و به اشتراک بزارم #پارت_اول
من ۳ساله ازدواج کردم بعد ازدواجم دو ماه بعدش خیلی حس تنهایی کردم شوهرم ک میرفت سرکار من تا ۲۴ساعت خونه تنها بودم چون شغلش جوریه ک شیفت میمونه و وقتی نبود من خیلی تنها بودم به شوهرم گفتم بیا بچه بیاریم و منم از تنهایی در بیام قبول کرد از خدا خواسته بود😂
دوماه بعد عروسی اقدام کردیم تا یکسال اوضاع همین بود در حال اقدام بودیم دیگه شوهرم کلافه شده بود گفت چرا نمیشه چرا نمیگره گفتش برو دکتر شاید باید داروی چیزی بخوریم ک تقویت بشیم حس کردم منظورش اینکه نکنه من مشکل دارم و منو به بهونه ی فرستاد دکتر رفتم دکتر گفت کیست بزرگ داری باید دارو بدم برطرف بشه دوماه بعد بیا معاینه کنم دوماه شد و رفتم گفت کیست از بین رفته شوهرت آزمایش بده وقتی رفت آزمایش دنیا رو سرم خراب شد چون جواب آزمایشش خیلی بد بود آخه خودم سرچ میزدم و میخوندم تا اینکه بردم دکتر نشون دادم دکتر گفت اصلا ممکن نیس باردار بشید دنیا رو سرم خراب شد گفت به احتمال واریکوسل داره باید عمل کنه مونده بودم چطوری به شوهرم بگم چون اخلاقشو میدونستم ک اهل دکتر رفتن نیس و اینکه یه چیز کوچیک واس خودش یه چیز بزرگ می‌سازه چون اطلاعات علمیش کمه خلاصه مونده بودم چطوری بهش بگم ک قبول کنه بره دکتر برای معاینه شدن
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
#پارت_یازدهم
ما تو محلمون خاله شوهرم هرسال نیمه شعبان اش می پزه و پخش میکنه تو نیمه شعبان سر دیگ اش خیلی خواستم ک خدا منو فراموش نکنه مادرشوهرم آدم رکی هست بلند تو جمع گفت خدایا انشالله تا سال بعد به زهرا یه بجه بدی اولش ناراحت شدم گفتم چرا اینطوری گفت الان همه فک میکنن چیشده ولی بعدش گفتم دعا هست دیگه چرا ناراحت بشم عب نداره همه دعا میکنن واسمون بعد نیمه شعبان وقت دکترم شد ک رفتم در مطب بسته بود رفتم اونجا دکتر گفت ن من ای وی اف نمیکنم گفتم نمیشه داروی چیزی بدین واس تقویتی ک آی وی اف نریم گفت آخه دارو اثر نداره و عوراص داره نخورید بهتره و وقتتون رو زمانتون روی ای وی اف بزارید این دارو خوردن تقویتی وقت تلف کردنه و اینم بگم ک من بهمن ماه پریود شدم ولی یه روز بود گفتم لابد عوارض قرص تیروئید و اسفند هم ۱۲روز عقب انداختم گفتن قرص تیروئید هورمون هام رو بهم ریخت دیگه اینم یه مشکل آخه دکتر گفته بود یائسگی زود رس داری امکان داره ۴ماه دیگه تخمک ها صفر بشه و خلاصه ک رفته بودم دکتر یادم رفت بهش بگم دوباره برگشتم تو به دکترم گفتم ببخشید من اینطوری شدم پریودم بهم ریخته گفت برو سونو واژینال گفتم شاید کیست داری رفتم ک سونو واژینال کنه گفت کیست داری بعد دیدم مکث کرد و داره میخنده و خوشحاله برگشت گفت غیرممکنه اصلا ممکن نبود ک طبیعی یشه وای خدای من دارم معجزه میبینم دکتر خودش خوشحال شده بود گفت شما هیچکاری نکردین هنوز دارو نخوردین چطور شد آخه گفت ساک حاملگی میبینم ولی چون مطمئن بشم آزمایش بتا بده داشتم از خوشحالی بال در می‌آوریم نمیدونستم به کی زنگ بزنم بگم گفتم شوهر سرکاره به اون نگم ک سوپرایز کنم😂😂
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
ماه محرم بودش از در مطب اومدم بیرون و بهش یواش یواش گفتم اونم گفت ینی چی ینی مشکل منم گفتم دکتر اینطوری گفته باید بری دکتر گفت چرت گفته گفتم برو دکتر ارولوژی ک جواب آزمایش رو ببینه همین اگه بهش میگفتم معاینه میکنن عمرا میرفت بهش گفتم احتمالا به گرفتگی داره با یه عمل ساده برطرف میشه گفت من دکتر نمیرم اگه برم معاینه میکنه گفتم خب ارزشش رو داره ک بچه بیاریم یا ن قبول نکرد گفت من دکتر نمیرم ک نمیرم همینطوری ک تو خیابون میرفتیم دسته های عزاداری بیرون بودن دلم خیلی گرفت گفتم خدایا چرا من مگه من جقدر سن دارم ک این مشکل افتاده تو مسیرم چرا من مثل بقیه زود حامله نشدم😔از یه طرف ۳ماه بعد عروسیم مادرشوهرم هرماه می‌پرسد ک پریود شدی یا ن خب منظورش رو فهمیده بودم چرا میپرسه خجالت میکشیدم هی میگفت پسر من عاشق بچه هست آنقدر بچه دوست داره من خیلی ناراحت میشدم و فشار استرس و روحی روانی قرار میگرفتم عصبی میشدم به شوهرم می‌پریدم ک چرا مادرت هی میگه من خوشم نمیاد کارمون شده بود دعوا کردن😑
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
مامان آنیسا مامان آنیسا ۶ ماهگی
دقیقا چند ماه بعد عروسی برا چکاپ رفتم دکتر، آزمایش برام نوشت و انجام دادم قرار شد ببرم نشونش بدم، همین که رفتم مامای دکتر آزمایش رو گرفت برد داخل وقتی برگشت گفت خانم شما به روش عادی باردار نمیشی برو آی وی اف ، من شوکه نگاش میکردم گفتم یعنی چی، بذار برم دکتر رو ببینم گفت دکتر وقت نداره الان برو وقتو از دست نده ذخیره تخمدان پایینی داری همه اونها که تو مطب بودن زل زده بودن به من، آزمایشمو گرفتم و چند قدم حرکت کردم به سمت در، اشکام سرازیر شد، شوهرم دم در مطب منتظرم بود مات و مبهوت به من نگاه می‌کرد آخه پنج دقیقه طول کشید رفتن و اومدنم ، بش گفتم دکتر نذاشت برم داخل گفت تو بچه دار نمیشی، گفت میریم یه دکتر دیگه، پیش دکتر دیگه رفتم گفت ذخیره تخمدانت کمه ولی ما تلاشمون رو می کنیم البته انتظار نداشته باش زود بچه دار بشی، زنگ زوم به مادرم و کلی پشت تلفن گریه کردم ، تا اینکه دوستم بهم گفت اصلاح سبک جواب میده انجام بده شب زود بخواب صلح زود بیدار شو ورزش کن قند رو حذف کن و.... من شروع کردم در کنارش هم دارو مصرف کردم، ولی انتظار مثبت شدن رو نداشتم، وفات حضرت ام البنین نذری دادم چند روز بعد موعد پریودم بود و نشدم ، بی بی زدم مثبت بود بدو رفتم شوهرمو از خواب بیدار کردم بش گفتم از خوشحالی جفتمون گریه کردیم ولی گفتم نگو به کسی تا مطمئن بشم بعد هم آزمایش دادم و قطعی فهمیدم باردارم، این اتفاق چیزی شبیه به معجزه بود، خدارو هزاران بار شکر میکنم وقتی نگاه به دخترم میکنم

انشالله به حق آبروی حضرت زهرا دامن همه چشم انتظارا سبز بشه

روز هممون مبارک مامانیا
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۵ ماهگی
سلام
اومدم که تجربه م رو در مورد حساسیت دخترم به پروتئین گاوی رو باهاتون در میون بذارم
دختر من تو یک ماهگی صورت و بدنش پر شده بود از دونه های قرمز و پوستش هم ملتهب شده بود ، مقعدش قرمز بود و مدفوعش خلطی بود ؛ دکتر تشخیص داد ک به پروتئین گاوی حساسیت داره ، لوسیون داد و رژیم غذایی برای خودم . من رژیم غذاییم رو سفت و سخت رعایت کردم و به مرور بهتر شد ولی ساق پاش همچنان قرمز و دور مچ پاش هم خشک بود ، مدفوعش هم خلطی بود
توی ۳ ماهگی مراجعه کردم به فوق تخصص آلرژی ، در مرکز طبی کودکان تهران؛ (پیش دکتر موحدی)
دکتر موحدی بررسی دقیق تری کردن و براش آزمایش خون نوشتن (جواب آزمایش رو گذاشتم 👇) ، حدود دو هفته طول کشید تا جواب بیاد و ما تونستیم برای امروز نوبت بگیریم .
توی آزمایش مشخص شد ک به پروتئین گاوی و پسته حساسیت داره
، البته کمه ولی هست 🫠
من روزی یک بار شیرخشک اچ آ به دخترم میدادم ، دکتر گفت دیگه اچ آ ندم ، گفت اگه قرار باشه شیرخشک بخوره باید پپتی بخوره ولی دختر من اصلا اونو نمی خوره🥲
دو تا هم پماد نوشت ک استفاده کنم .
و قرار شد مجدد تو ۸ ماهگی مراجعه کنیم تا مجدد بررسی بشه .
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
پارسال ۲۴ اسفند انتقال جنین دادم دوتا یروز پر استرس بود برام ۸ صبح بیمارستان بودیم الکی الکی یه دعوا با شوهرم راه انداختم از استرس زیادم اونم نامرد درکم نکرد ۴ تا هم بارم کرد . مشکل از شوهرم بود اسپرم ضعیف . ازون روز تا ۶ فروردین تو تخت استراحت بودم فقط دسشویی میرفتم حتی حموم نرفتم مامانم با لگن سرمو میشست . هرروزم پراز استرس بود از روز ۹ انتقال بی بی چک میزدم مثبت میشد هرروز میزدم مثبت میشد ولی باور نمیکردم میگفتم بخاطر داروهای هورمونی مثبته تا ۶ فروردین روز ۱۱ انتقالم طاقت نیوردم رفتم ازمایش عدد بتا ۴۶۵ و من اشکای سرازیری ک همینجور میومد تو ازمایشگاه همه با ترحم نگام میکردن منی هیچ وقت فکر نمیکردم ازمایش مثبت رو ببینم . ب دکتر گفتم گفت دوروز دیگ ازمایش بده بله دوروز بعد شد ۱۸۳۰ شک کردم ک دوقلو باشه تا روز ۱۵ فروردین و سونو ک یه دکتر گفت قل اول ....🥺بعد قل دوم🥺 گفتم دکتر نوکرتم . همه چی خوب بود تاااااااا ۱ ابان ک تو اتاق عمل دکتر گفت قل اول دختر مرگ داخل رحمی . قل دوم پسر .... خدایااااااا امروز چون روزی بود ک شاهانم اومد تو دلم و من نمیدونستم میشه طعم مادر شدن بچشم یانه تو برام معجزه کردی با انتقال اول . دوتاشم بهم دادی فقط حکمتت رو شکر من اینجوری تعبیرش میکنم شاید مصلحتم رو اینجوری صلاح دونستی ناشکری نمیکنم ولی خدا منه مادر خیلی دلم تنگه دخترمه بروز نمیدم ولی خودت شاهدی چقدر بی قرارشم خدا خودت مواظب دخترم باش شایلینم تو بهشت از خودت مراقبت کن دخترم 🥺😭
مامان نویان جانم🤎🧸🥥 مامان نویان جانم🤎🧸🥥 ۵ ماهگی
سلام دخترا😍😍😍
صبح رفتم جواب ازمايش مدفوع نويان(براي فهميدن اينك ب پروتيين گاوي حساسيت داره يا ن) گرفتم و جوابش منفي بود و هيچ مشكلي نداشت خداروشكر😍😊
بعدش با توپ پر رفتم پيش دكترش،بماند ك زير بار نرفت و شاكي از اينك مگ من گفتم ازمايش لازمه!!!
منم بهش گفتم چرا با اطمينان خاطر اينجوري تشخيص دادين ك منه مادر ٥روزه خواب و خوراك ندارم!
زير بار نميرفت ميگفت نه حساسيت هس و بايد شير خشك اچ ا بخوره!
الان موندم با حرف دكتر اول ك اونم گف حساسيته و پماد داد و گفت همون شيري ك قبلش ميخورد رو بخوره(شير خشك اي ار ميخورد بخاطر رفلاكس)
يا به حرف اين دكتر گوش كنم و فقط شير خشك اچ ا بدم!
بعدش سر راه رفتم داروخونه و از دكتر اونجا هم سوال پرسيدم اون گفت لزوما همه جوشها دليل بر حساسيت پروتيين نيس!
شايد عوامل محيطي مثل بوسيدن،دست الوده،پتو يا بالشت ك حسايت داده هرجيزي ممكنه باشه
الان با اين همه تفاسير موندم چيكار كنم!
شوهرم ك ميگه ديگ نيمخاد اين شير خشكاب رژيمي رو بدي بريم ي چيز ساده بخر بديم ب نويان اين دكترا هركدوم ي جور نسخه ميپيچن!
سر دوراهي بدي گير كردم

اينم عكس همين الان صورت نويان با جوش هاي ريز ريز حالت زير پوستي
وقتي ب صورتش چيزي ميماله جوشاش قرمز ميشن فقط
مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۶ ماهگی
بی اشتهایی پسرم نسبت به شیر و اینکه شروع کرد به سرفه کرد کم شک بردم به مریض شدنش
بردم دکتر که متأسفانه مریض شده بود دکتر این دارو ها رو داد چون هنوز خیلی کوچیک هستن دیفن هدرامین ،سرماخوردگی،یا دارو های قوی تر خیلی نمیتونن مصرف کنن.
تو رو خدا مراقب باشید ویروس جدید اومده که گلو و شکم و معده رو گویا درگیر می‌کنه
علائم دید سریع ببرید دکتر
چون دکتر پسره گفت از دیروز ۱۰مورد هم سن پسرم بستری کرده چون ممکنه بزنه به سینه هاشون که خیلی سخت میشه😭
و اینکه گفت ممکنه تا ۷.۸روز بی اشتها باشه نسبت به شیر خوردن چون گلوش درگیر شده😞
.
و اما در مورده قطره آهن
دکتر به من گفت از ۴ماهگی به بعد شروع کن به دادن
شبکه بهداشت از ۶ماهگی شروع می‌کنه که اصلا درست نیست
گفتم بهترین قطره آهن و برام بنویسید که این که دورش خط کشیدم و نوشت 😊
و اینکه هر دکتری یه تشخیصی داره
من خواستم اینجا گفته باشم شاید به درد خورد بازم هر طور که خودتون صلاح میدونید و با پزشک حتما مشورت کنید 😍🙏❤️