۴ پاسخ

ببین منکه ی نمونه بارز نابود شدم یعنی از نوزادی خواب دخترم بهم خوردس ....اما جدیدا مشاورش ی پیشنهادی داد کم کم دارم موفق میشم تو هم اگه دوس داری انجام بده....ی ساعت زنگ دار بخر بهش بگو صبح وقتی این ساعت زنگ زد یعنی ما باید از خواب بیدار شیم اگه 11 هر روز بیدار میشه ساعتو بذار رو 10نیم یعنی ی هفته 10نیم از خواب بیدار شد بعد هفته بعد بذار 10 وقتی صبح بیدار شه و در طول روز هم نخوابه شب زودتر میخوابه

وضعیت مام همینه رابطمونم کلا یکنواخت و عجله ای از اونور همسرم خیلی زود میره طرکار دخترمم دیر میخابه

حب عزیزم یکم بابرنامه پیش برو عادتش بده زودبخوابه برای خودتونم وقت بیاری

صبح زود بیدارش کن ببرش دکتر قطره میده شربت میده تمام مواد انرژی زا مثل انواع شکلات چیپسی و پفک رو حذف کن مولتی بهش نده ،بفرستش مهد و هر طور میتونی خسته اش کن

سوال های مرتبط

مامان شهریار مامان شهریار ۴ سالگی
سلام مامانای گل
بیاید بی طرف نظرتونو بگید
پدرشوهرم ۷ساله فوت شده اولش همه خانواده شوهرم تویه ساختمان ولی واحدهای جدا زندگی میکردن بعد مادرشوهرم با خواهرشوهرم جداشدن اومدن یه منطقه دیگه یه خونه ۲طبقه طبقه پایین مادرشوهرم بالا دخترش.دخترش یه دختر۶ساله یه پسر۴ماهه داره از اونطرفم جاریم ۲تا پسر ۸و۱۱ساله داره که هفته ای چند بار میان اونجا.خواهر شوهرمم تواین ماه دوبار رفته شهر دیگه بچه کوچیکو کامل گذاشته شب اومده.الانم که هفته ای یک یا دوبار اگه ما سر زده یا با دعوت بیشتر بریم ۴تا بچه مخصوصا نوزادی که مدام گریه میکنه دخترشم فحش میده ناسازگاری میکنه همرو میذارن خواهرشوهر وجاری وشوهراشون میرن من بارها بچه نوزادو شیرخشک دادم وخوابوندم ولی خسته شدم هربار رفتیم از درورودی که وارد شدم ۳تاجوجه و کفتر که پر فضله شده می‌چسبه به جورابات از این ور گریه بچه از این ور دعوای بچها با بچه خودم میشن ۵تا.امروز برا ناهار دعوتمون کرد بازم همون وضع بچها بودن بدون والدین.من رفتم تو اتاق دراز کشیدم که عصبی نشم بچه مدام گریه میکرد از اینورم دختر ۶ساله مدام دعوا آخرش مادرشوهرمو زد شوهرم دعواش کرد گفت حق نداری مادرمو بزنی بعدم به مادرش گفت دیگه نگو ما بیایم .خیلی داغون شد منم ناراحتم آخه نمیفهممشون