يكبار براي هميشه اين ماجرا و دخالت هاي الكيتون رو تمومش كنين!
بارها گفتم بازم ميگم كه شما تو زندگي من نيستيد و فقط بخش هاي كوچيكي كه براتون ميذارم رو ميبينيد!
از فاصله سني دخترام بشدت راضي هستم و چون دخترم خودش عاشق اينه كه خواهرشو نگهداره و بهش برسه نميشه گفت من همه مسئوليت هارو دادم بهش!
اولش قرار بود به خاطر مسائل شخصي فقط من به اروميه بيام و چندروزي رو خوش باشم و دخترام خونه مامانبزرگشون بمونن اما چون فكرم ميموند آوردمشون با خودم.
الانم آيلين هرروز خودش به من اصرار ميكنه كه شما برين بيرون بگردين من بچرو نگه ميدارم حتي بچه هم خودش الان فقط پيش خواهرش آرامش داره و دلش ميخواد پيش اون باشه پس من اين آرامشو وقتي باهم خوشن ازشون نميگيرم…
اين دوسه روزم چون تولدم بود فقط آخر شبا با خواهرم و دوستاش ميايم بيرون و برام تولد گرفتن و بچه با خواهرش سه چهار ساعت خونه مونده!
لطفا تمومش كنين اين نظرسنجي هاتون رو من نظر نخواستم فقط يك تاپيك از غذاي بچم گذاشتم و بعدشم يه چيز كوچيك نوشتم و از كسي نظر نخواستم!
اما متاسفانه هميشه يه سري آدم دانا پيدا ميشن كه به آدمايي كه حتي شايد تجربه بيشتري دارن نظر بدن!

تصویر
۱۲ پاسخ

خيلي وقت بود به حرف ديگران اهميت نميدادم و مهم نبود برام اما اين پيام مدت ها بود كه آزارم ميداد و آدماي داناي زيادي بدون حتي يك ذره دونستن چيزي از زندگيم ميومدن اينو مينوشتن و گفتم تكليفشونو مشخص كنم!!!

تو این برنامه دخالت کن ومثلا باتجربه و فهمیده زیاده
خوش باشید عزیزم هرکس صلاح زندگیشو خودش بهتر می‌دونه👌🏻🌹🤗

از اون خانومم که اونجوری گفته ناراحت نشو قصدش دلسوزی بوده ولی انگار بد بیان کرده باعث سوتفاهم شده
میخواسته بگه شاید دخترت بزرگ شد از مسولیتی که الان داره چشش بترسه واسه بچه آوردن و......
البته شاید اینم نمیدونسته که دختر شما خودش عاشق میکنه با رسیدگی به خواهرش شاید فک کرده شما محدودش کردی

خلاصه که بیخیال کاری که دوست داری و بکن

چقد دوس دارم عکس دختر بزرگتو خودتو ببینم ❤❤
البته اگه امکانش هست

اینجا عقل کل زیاد پیدا میشه

متاسفانه همین نظرهای منفی باعث شده گهواره نیام منم دوست دارم تو صفحه ی خودم ثبت کنم ولی منتها بعضیا دنبال ایراد هستن....
جونم شما به دل نگیر وقتی دوتا خواهر همدیگه رو دوست دارن حرف بقیه مهم نباشه ❤️

ملت چقدر بیکارن خوشبحالتون 🫤

توجه نکن عزیزم اینجور آدم ها همه‌جا پیدا می‌شن ، واقعا متوجه نمی‌شم تا یکی نظری از ما نخواسته واسه چی باید نظر بدیم
تو تاپیک های منم به غذا خوردن بچه ،به بازی هایی که باهاش می‌کنم نظر میدن فکر می‌کنن دانای کل هستن
اون سری عکس صبحانه ی بچم رو گذاشته بودم ظهر بود ،طرف می‌گفت الان وقت صبحونس ،گفتم چون الان گذاشتم یعنی الان صبحونه خورده،طلبکار شد که ساعت نزدی که من بفهمم کی خورده 😐
یه سری یکی گفت پوشک بچت رو عوض کن پره،انگار منه مادر نمیدونم
چون دیدم قبلاً هم تاپیک گذاشته بودی حرص این قضیه رو میخوردی،اینارو گفتم بدونی آدم کج فهم همه جا هست بیخیال باش،البته حق داریا ولی بگیر به کتف چپت 😁 اونا چه میدونن تو زندگی شما چی میگذره

والا من یه پسر دوازده ساله دارم که اگه نباشه احساس می کنم می‌میرم خداروشکر می‌کنم واسه اینکه عقلش میرسه و به مادرش کمک می‌کنه. هر بچه ای که احساس مسئولیت داشته باشه حتما به پدر و مادرش کمک می‌کنه تازه فقط احساس مسئولیت نیست این عشقه به خواهر و برادر کوچکتره که باعث شده بچه هامون اینطوری باشن عزیزم اصلا از حرفهای دیگران ناراحت نشو چون به قول شما این فقط یه قسمت خیلی کوچیک از زندگیمونه و هیچ کس از هیچ چیزی خبر نداره

متاسفانه بعضی وقتا ما خانما تفکرات ضد زن رو اشاعه میدیم ز. اصلا حتی خواهر بزرگ ترشم نبود و به یک‌ نفر دیگه میسپردی ، مگه یه مادر احتیاج به استراحت نداره؟
مگه یه مادر احتیاج به تفریح نداره ؟
چون مادر شدیم‌ پس باید دور همه چیزو خط بکشیم و خودمونو فراموش کنیم و فقط به بچمون برسیم؟ 🫠

منک دخترم پونزده سالشه خودش دلش میخواد بچه رو نگه داره .غریزه مادری دخترها ارضا میشه بعضیا روانیند ولشون کن
من دخترم آشپزی هم میکنه چون خودش دوست داره باعث اعتماد به نفسش میشه

برات مهم نباشه کاش من ی دختر بزرگ داشتم مث شما🥲

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۸ ماهگی
می خوام یه ذره درد و دل کنم و نظر شمارو بپرسم
من و همکارم ( معلم )هم‌زمان بود بارداریمون دختر اون یک‌ماهی زودتر به دنیا اومد
حدود یک ماهی که از زایمانمون گذشت قرار شد بریم محل کارمون( مدرسه ) همکارا رو ببینیم و کادو می خواستن بدن دختر اون ۵۰ روزش بود و پسر من ۲۵ روز من بچرو نبردم تو گرمای تابستان بود و محل کار هم الوده . همه به من تیکه انداختن که تو خیلی حساسی و بچه رو داری سوسول بار میاری
هفته ی پیش به خاطر بیمه قرار شد بریم دوباره باز من پسرمو نبردم به خاطر این ویروس و مریضی اون باز دخترشو اوورد دیدم چقدر ریزه میزه و کوچولو مونده . هر کی از راه رسید این بچه رو ماچ کرد و بغل گرفت یکی از همکارا هم یه ابنبات چوبی باز کرد داد دستش اون طفلی هم شروع کرد خوردن . با تعجب به همکارم گفتم میزاری بخوره ؟ گفت اره من بچمو مثل تو سوسول بار نمیارم ......
حالا سوالم اینه من واقعا حساس و سوسولم ؟ کار اون درسته ؟
همه ی همکارا جلوی اون کارشو تایید می‌کردن که کارش درسته .
شما بودین بچه رو میبردین مدرسه ؟