۵ پاسخ

من همینطوری ام حتی مادرشوهرم چون کنارش زندگی میکنیم میاد خونه ما و هی میخواد بچه رو بغل کنه اما از بس دخالت کرده تو زندیگه ما و الانم تا بچم گریه میکنه همش میخواد بیاد بغلش کنه بهش میگم که نه
چون اوایل تا گریه میکرد میومد میگفت نه نه بدش من بدش من تا آرومش کنم منم از اون به بعد دیگه اجازه همچین کاری ندادم بهش چون یه مادرم و احساس خوبی بهم دست نمیده

حق داری چون منم همیطورم و مقصر رفتار اوناست

به نظرم باید ملاحظه مادر و شرایط بچه رو کرد
من برادرزادمو خیلی دوست دارم ولی اصلا دوس ندارا بغل بشه یا بوسیده بشه و منم اذیتش نمیکنم همون از دور قربون صدقش میرم ولی خواهربزرگم میگیره میچلونتش اخر بچه گریه اش درمیاد بچه ها هم حریم دارن و انسانن

حق داری
منم گاهی اطرافیان پسرمو بغل میکنن گریش ک درمیاد هم اصرار دارن ک ما میتونیم ارومش کنیم و نمیخاد از بغلمون بگیریش

خدا صبر بده به هممون

سوال های مرتبط

مامان تیامیس🤍 مامان تیامیس🤍 ۶ ماهگی
من اصلا طاقت گریه بچمو ندارم مامانا یعنی تو این پنج ماه تا الان تا میاد گریه کنه من ارومش کردم
اصلا نزاشتم گریه کنه
مگه دیگه واکسنی تبی چیزی داشته که نتونستم ارومش کنم اونم داغووون میشم واقعا با هر بار با گریه ش
قبلم تیر میکشه گریه میکنه.
خود بچه یادش میره ولی من میبینی سه ساعت عصابم خرابه😐🤦🏻‍♀️
انگار نه انگار نوزاده و گریه هم بخشی از زندگیشه😐😐اصلا جنبه شو ندارم
از اینکع بینیشو تمیز کنم متنفره
هروقت مقابله کرده رهاش کردم به حال خودش که فقط اذیت نشه
اما الان یه لحظه گیر دادم ک بینیشو با پوار تمیز کنم انقدر گریه کرد و دست و پا زد اهمیت ندادم ولی اعصابم خراب شد..
برای اولین بار به گریه ش اهمیت ندادم
شاید اشتباه کرد
چرا انقدر باید حساس باشم بچه ست دیگه گریه میکنه شکنجه ش ک ندادم منطقا اینجوریه اما خیلی من حساس شدم😐😐امیدوارم در اینده لوسش نکنم
چرا انقدر احساساتی شدم سر بچه
همه اینجورین یا من خیلی افراطی ام و باید رو خودم کار کنم؟م