حالافک کن به همه اینایه مشکل دیگه هم اضافه بشه مثل دوری ازخانواده.منم همه ایناروتجربه کردم به نحودیگه.الان دلم برااون روزاتنگ میشه که چقدبی تجربه بودم کاش عقل الانمواون زمان داشتم
من ک هردو تا بچه هام بدنیا اومدن بیمارستان بستری شدن
خیلی گریه میکردم دلم برای خودم میسوخت ک چرا من با شکم پاره ک الان باید برم خونه استراحت کنم باید تو بیمارستان همش راه برم موقعی ک باید خودمو تقویت میکردم برای شیر دادن و بدنمو قوی میکردم فقط گریه میکردم الان کمر درد دارم ن میتونم زیاد بشینم ن کاری کنم
یادمه همه فامیلامون همیشه همجا بودن اما موقع من کشد هیچ کدومشون نیومدن سر بزنن فقط یکبار مادر شوهر خواهرشوهر با ی خاله هام
همش شوهرم تو راه رفت برگشت بود ن میتونست درست کار کنه ن هیچی
سر بچه دومم ک اونم بیمارستان بود دلم پیش بچه اولم بود ن میتونستم بیام خونه بمونم ن بیمارستان
چ روزایی بود واقعا خداراشکر ک تموم شد
اما همیشه حسرتش و ناراحتیش ب دلمون میمونه
بعدش چیکار کردی
چجوری خوب شدی؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.