خاله شوهرم تازه بچش شده ۱ ماهش رفته بودیم خونه بابا بزرگ شوهرم همه اخاله ها و دختر خاله های شوهرم ااونجا بودن
انقدر دست به دست میکردن بچه رو خواب بود نیومدن بر نیداشتن اون یکی بغل میکرد میداد به اون یکی هی بیدار میشد بچه بنده خدا خیلی اذیت شد
مامان بچه میگفت من به بچم پستونک نمیدم حالا نظر شخصیش بود به ما ربطی نداشت دیدم اون یکی خاله اومد پستونک گذاشت تو دهنش گفت باید بخوره
بهش هر ۱ ساعت شیر میداد خاله ها میگفتن تو خوب شیر نمیدی که این هی بیدار میشه خلاصه فکر کنم مامان نینی ۲سال پیر شد 😅
اونجا گیر داده بودن به من ما اولین بار که بچتو ببینیم گوششو سوراخ میکنیم بچه فلانی هم ۱ هفتش بود گوششو سوراخ کردیم
منم گفتم بزرگتر میشه میکشه گوشوارشو خطرناکه میگفتن نه منم گفتم خودم هر وقت صلاح بدونم سوراخ میکنم گوش بچمو
دیروز دیدم انقدر بچه رو جا به جا میکردن اعصابم بهم میریخت فکر کنید ۱۵ نفر بودن هر ۲ دقیقه بچه رو دست به دست میکردن اونم تا میومد بخوابه اینا بیدارش میکردن خیلی تو مخم بودن
با بچه من این کارارو کنم اعصابم نمیکشه 😑😑😑😑

۱۲ پاسخ

جسارتا بعد تولد نی نی کلا دور و بر این خاندان نرو تا یه مدت

واییی چقدر بددد بیچاره بچه

😑😑خدا صبر بده به مادرش بااین اوضاع‌واااای خیلی بد نوزاد نباید انقدر بغل به بغل بشه استخوانش نرم خیلی اذیت میشه 😂😂شما زاییدی اونارو راه نده خونت

بیچاره مامانش خیلی تحمل کرده

من دو روز از شما عقب ترم الان ۳۴ هفته تمامم، دکتر سزارین رو زد ۱ یعنی ۳۹ هفته و ۳ روز اردیبهشت همش استرس دارم که دردهام شروع شه

ای وای اصلا اصلش اینه که بچه تا شیش ماه کسی نباید بغل کنه

باور کن اونجور بچه دیرتر مریض میشه😂ما اینقد رعایت میکنیم بچه همش مریضه
یکیو یادمه پستونک بچه میفتاد مبکرد دهن خودش بعد میداد بچه😂😂😂😂

عزیزم شما هم هفته هستی با من، دکتر تاریخ زایمان رو کی داده بهتون؟

مادرش چقدصبوربوده

😑😐😐😐😑😑😑
خیلی جدی باش باهاشون
اصلا هم بعد تولد بچت تو جمعاشون نرو و بهشون رو نده که بیان
اصلاااااا نزار براش تصمیم بگیرن خودتو بگیر جوابشونو بده بدون رودروایسی
یکی یه جا باید جلوشون در بیاد تا بشینن سرجاشون
اوناوزدن به در پررو بازی
یعنی چی واسه هر کی تصمیم بگیرن!!!!

وای خیلی خیلی ادم حرص میخوره

بیچاره بچه هه

سوال های مرتبط

مامان آیهان و آیکان مامان آیهان و آیکان ۳ ماهگی
روز سونوگرافی صدای قلب شد❤️
دکتر گفت: قل اول ... قل دوم ....
آخه فقط دوتا نقطه بودید😔
بی اختیار دست دکترو گرفتم گفتم دکتر چی میگی؟! گفت دوقلوعه . همونجا اشکم در اومد فقط میلرزیدم.😍😍
گفتم قلب هر دوشون میزنه؟! صدای قلبتونو شنیدم.
همون روز شد بهترین روز زندگی مامان بابا وقتی به باباتون گفتم باهم چقدر از شوقمون گریه کردیم.
حتی مامان بزرگ بابا بزرگتونم که اولین نفر بودن که این خبرو‌شنیدن با ما گریه کردن و بعض بابامو دیدم.
اما اول راه سختمون بود..... چقدر هر روز هر ثانیه نگران سالم بودنتون بودم . چقدر نگران وزنتون که یهو تفاوت وزن نداشته باشید. چه روزا و شبای سختی گذشت با هر لگدتون چقدر ذوق کردم .
چه شبایی که تا صبح باهاتون حرف زدم مامان
حالا دیگه مامان به سختی راه میره به سختی بلند میشه ولی بازم دوستدارم تو شکم مامان بمونید که سالم سالم به این دنیا بیایید .
❤️❤️❤️❤️
فردا روز موعوده
روز بغل کردنتون
روز بوسیدنتون
روز بو کردنتون

خدارووشکر میکنم. 🙏که چقدر دوسمون داره . تا اینجا تنهامون نزاشت از این به بعد هم تنهامون نزاره .....
امیدوارم همه مامانا نی نی هاشونو سلامت بغل کنن . تو این راه سخت آرامش داشته باشند.❤️