۱۰ پاسخ

شرایط خودت و بچت مهمتر از پول و هر چیز دگ ایه
میتونی 6 ماه نری بچه هم بزرگتر میشه و حرف میزنه کم و بیش ولی بعدش بری شغلتم خوبه

حتما برو

من ک تحت هیچ شرایطی کارم کنار نمیزارم والا تو این زمونه مگه کار پیدا میشه ی پرستار خوبم برای پسرمم گرفتم روحیه خودمم خوب نگه داشتم تو خونه عصبی میشم

میشه بپرسم مریضیتون چطوریه حس میکنم منم مریضی شمارودارم

یه مدت نرو به نظرم تا بچت یکم بزرگتر شه
ولی کارتم کاره خوبیه حیفه بعدا میتونی ادامه بدی

مامانی کسی نداره چندساعت نگه داره؟؟ بنظرم کارتو ول نکن
اگه شرایط مالی شوهرت خوبه ول کن

والا خیلی به روحیه خودتون بستگی داره. من میدونم اگر نرم سر کار تا آخر عمر ناراحت هستم به خاطر از دست دادن استقلال مالی و حضور در اجتماع. اینجوری قطعا مادر بدتری هم خواهم بود.
با اینکه هیچ کس رو ندارم تو نگهداری از بچه کمکم کنه، به خاطر آلرژیش مهد نمیتونم بذارمش فعلا و خودم و همسرم باید نوبتی نگهش داریم و توی نوبت بچه نگه داشتنم باید همزمان دورکاری هم بکنم و خیلی سخته ولی میرم.

اگر میتونی برا بچه پرستار بگیر وگرنه با شرایطی ک داری نری بهتر تا اینکه یکم بچه بزرگتر بشه ولی ب نطرم بیشتر براش وقت بذار وباهاش لذت ببر این روزا میگذره

جسارتا درامدت چقده وقتی میری سر کار؟

کارت چیه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
سلام خوبید؟ما امروز از تهران برگشتیم یزد بخاطر کار همسرم کم موندم خیلی مامان و بابام و داداشام اصرار کردن بمونم ولی بخاطر نزدیک عید و کاراش و کاز همسرم باید برمیگشتم.از تجربه سفر بعد یک سال با فسقل کوچولو بگم اول از همه من خیلی میترسم با مهراب مسافرت برم چون ۷ساعت راه یزد تا تهران بدون توقف هست اگر توقف هم بکنی بیشتر هم میشه و خداروشکر تو سن خوبی این مسافرت رو رفتم برای بچه های کوچیکتر از سن مهراب مسافت های ۲یا ۳ساعت خوبه ولی بیشتر نه چون نمیتونی چیزی بدی زیاد و برای شیر دادن هم چه شیر خشک چه شیر مادر اینکه همش شیر بدی یکم سخته ولس برای سن مهراب یا بزرگتر این مسافت طولانی خوبه کمتر اذیت میکنن و دستمون بازتره .و حتما برای راحت بودن باید از قبل میوه و همه چی رو آماده کنی تو ظرف و یه سری چیزها جلو دستت باشه که هم به شوهرت برسی هم به بچت هم به خودت .و برای جا عوض کردن فسقلی ها زیاد تو مسافرت نباید حساسیت به خرج داد چون اذیت میکنن تو یه تیکه جا که میخوای عوض کنی و در کل راحت بود من اذیت نشدم نه رفتنی نه برگشتنی خیلی خوب بود .تهرانم رفتم نتونستم به هیچکدوم از دوستام سر بزنم چون برف شدیدی اومد و حسابی نشسته بود.و اینم بگم من استرس غریبگی کردن مهراب رو داشتم و بله اولش کلا دوری می‌کرد ولی داداشام و بابام انقدر باهاش بازی کردن که دیگه خودش میرفت پیششون بازی کنه.رفتم اونجا مامانم خیلی چیزهارو میخواست به مهراب بده مثل غذاهای نمک دار مربا توت فرنگی.و خود توت فرنگی و عسل و...خیلی سخت بود جلوشو بگیرم
ادامه در تاپیک بعدی