سوال های مرتبط

مامان روژمان مامان روژمان ۱۴ ماهگی
سلام مامانای عزیز،پارسال تاریخ11/1،،،،۴۰هفته و۳روز بارداریم بویه هفته بود باید یه روز درمیون میرفتم بیمارستان،ازصبح درد و خون داشتم،ظهر که رفتم بیمارستان،گفتن ۲سانت باز شدی،برگرد خونه،دوش بگیر و ورزش کن تا شب،شلم که خوردم رفتم دوش گرفتم درام بیشتر شده بود،ولی میگفتم بزار بیشتر بشه بعد میرم بیمارستان،ساعت ۱۰ شب بود دوباره رفتم بیمارستان،نوار قلب بچه م نامنظم بود،۳سانت باز شده بودم،سرم بهم وصل کردن، بعدفرستادنم بخش زایمان،اونجام معاینه م کردن دوباره یه سرم دیگه بهم وصل کردن و گفتن آبمیوه شیرین بخور،خرما بخور نزار گشنه بمونی، بعد بستریم کردن،دوباره سرم زدن بهم،ای خدا چقد درد کشیدم،فقط خدا پیغمبر و صدا میزدم و ازشون کمک میخواستم،مامان بابامو صدا میزدم،،بعداز کلی در کشیدن بلاخره،روز ۲بهمن(۲ریبندان)ساعت ۴:۳۰صبح پسر خوشکلم،فرشته کوچولو بدنیا اومد،اون لحظه فقط میگفتم خدایا شکرت،هزارو هزار بار خدایا شکرت بخدا فرشته ای که بهم دادی،از وقتی فهمیدم پسره اسم روژمان و براش انتخاب کردم،شناسنامه ش اومده بود،که داداشم گفت ،درستش این بود که یا میزاشتی کومار یا پیشوا چون تو ۲ ریبندان دنیا اومده،منم گفتم میگفتی دلتو نمیشکوندم،،،،
تولدت پسر قشنگم با اومدن دنیام زیباتر شد بهترین هدیه ی خدا،،،۲ ریبندانیشت بومان را اوه تر کرد،۲ی ریبندان له گه لی کورد پیروز بیت