۳ پاسخ

وای سوند وایییی از درد سوند
وای متنفرم هنوزم ک هنوزه بعد یک سال یادش ک میفتم دردم میگیره واااای وحشتناک بود وای افتضاح بود 😭😭😭

عزیزم خدا برات نگهش داره

واقعا ده سال بچه‌ نمیخاستی من عاشقققق بچم

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۴ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان نیلا💝 مامان نیلا💝 ۱۵ ماهگی
چقدر زمان زود میگذره باورم نمیشه نیلاشده یک سالش
پارسال مثل امشب و این ساعت دردم گرفت و بستری شدم بیمارستان دکترم گفت صبح میام زایمانت میکنم🥺😍
من خیلییییی از زایمان میترسیدم خیلی استرس داشتم بقدری که سرم دادن دستم تا بریم طبقه بالا تودستم میلرزید مامانم و شوهرم از ترس من میترسیدن مامانم میگفت این الان سکته میکنه از ترس بدنم یخ کرده بود تا صبح نخوابیدم از خوشحالی و استرس و ترس ولی بیشتر از ترس😅🤣🤣🤣
صبح ۹دکترم اومد و بااینکه ۳۸هفته و ۴روز بود امپول ریه زد و گفت امادش کنید برای اتاق عمل واییی من دیگه قلبم نمیدونست چجوری بزنه سفید شدم مثل روح یخ کرده بودم کل بدنم میلرزید دکتر بی حسی میگفت چرا انقدر لرزش داره بدنت گفتم خیلی میترسم دارم سکته میکنم بخدا پرستار ضربان قلب و فشارمو گرفت دیدن بلهههه اوضاع خرابه دکتر گفت یه ارامبخش بهش بزنید نیم ساعت بخوابه 😂😂😂 خیلیییییی حال داد بیدار شدم دیدم بچمو گذاشتن رو صورتم هیچی از زایمان نفهمیدم نه سن زدن نه تکون دادن شکم هیچی
ببخشید حرفام زیاد شد امشب یه حس و حالی دارم گفتم اینجوری یکم خودمو تخلیه کنم🥰🥰🥰
مامان گل پسری مامان گل پسری ۱۴ ماهگی