دیگه بی طاقت شدم همش میگفتم میخوام سزارین شم
بقیه ماما ها هم اومدن گفتن الاناست که زایمان کنی تحمل کن
اخرش دیدن نمیشه طبیعی نمتونم زایمان کنم گفتن سریع ببرینش سزارین چون اب بچه خشک شده
تو اتاق عملم انقدر درد داشتم میگفتم تروخدا زوتر بیحسم کنین دارم میمیرم نمتونم
اونا هم سریع کارامو انجام دادن
بیحسی رو که زدن تازه نفسم راست شد
8و نیم زایمان کردم وقتی صدای گریش رو شنیدم همه چیو یادم رفتم
نمدونستم بخندم یا گریه کنم
ولی انگاری دنیارو بهم دادن
خیلی حس قشنگی بود🥺❤️
بعد از اینکه از ریکاوری در اومدم و اثر بیحسایی رفت درد داشتم ولی قابل تحمل بود
تا بعد ظهر که بهم شیاف دادن استفاده کردم و خدارشکر دردام کلا گم شد
الانم خودم میتونم بلند شم و بشینم راحت 🥺

۳ پاسخ

بابا طبیعی مزخرف ترینه بخدا
گول نخورید برید
همش استرس و درد

بسلامتی مبارکت باشه قدمش پرخیرو برکت🥰

خداروشکرمبارک باشه خانمی

مقالات مرتبط

درد در سزارین دوم
درد در سزارین دوم کمتر است یا بیشتر؟
زایمان طبیعی پس از سزارین
زایمان طبیعی پس از سزارین امکان دارد؟
زمان زایمان در سزارین دوم
زمان زایمان در سزارین دوم
عوارض بلند مدت سزارین
عوارض بلند مدت سزارین

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
از اولم همش میگفتم فقط طبیعی زایمان کنم بعد که از ۳۰ هفته متوجه شدم بچه بریچ و دکتر گفت سزارین همش استرس داشتم چون دور اطرافیانم تجربه تلخی از سزارین داشتن و عوارضش و میدونستم میترسیدم تا ۳۷ هفته که بچه چرخید و طبیعی شد زایمانم ...
اصن درد نداشتم تا ۴۰ هفته صبر کردم ولی نه کیسه ابم ترکید نه درد داشتم
تا آخر با نامه دکتر ۴۰هفته و ۳روز بستری شدم
۷صبح بستری شدم نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اکسی توسین زدم بهم که همون آمپول فشار که یواش یواش وارد بدنت میشه تا درد بگیرت...
از وقتی سرپ و زدن تا ساعت ۱۲ اصلا درد نداشتم بعدش دردای پریودی حس کردم تا ساعتای ۳عصر یواش یواش بیشتر میشد دردا قابل تحمل بود ولی
ساعت ۵ معاینه شدم ۵سانت دهانه رحم باز شده بود و دردام بیشتر شد ماما همراه داشتم و شروع کرد ورزش دادن بهم و هی دردام بیشتر میشد ولی وقتی سرپا بودم میشد کنترلش کرد ولی وقتی میخوابیدم نوار قلب میگرفتن دردام واقعا زیاد بود جوری که گریم گرفته بود فقط هم وقتی دستگاهه وصل بود اذیت بودم شدیدا ...قرار بود اپیدورال کنم گفتن ۵سانت باز شی انجام میدن که ساعت ۷ شد ولی اپیدورال نمیکردن من شدیدا درد داشتم و افتادم تو فاز فعال زایمان...گفتن دکتر گفته صبر کنید فعلا زوده و من اون لحظه زمین زمان و بهم میدوختم از درد بعد چندتا ماما اومدن معاینه کردن گفتن زور بزنم درد شدیدی داشتم تا اینکه دکتر اومد گفت ببرینش اتاق زایمان ۹ سانت باز شده بودم نمیتونستم راه برم قشنگ حس میکردم سر بچه بین پاهامه تا خوابوندنم رو تخت بهم فشار اومد سریع بچه به دنیا اومد یهو کل دردام از بین رفت یه دفعه سبک شدم ادامش و تو تاپیک بعد میذارم که مهم تره و به دردتون میخوره
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اِلا مامان اِلا ۴ ماهگی
چند تا نکته بگم اینجا
توی اتاق عمل ماساژ شکمی برام انجام دادن و اصلا درد نداشت بعد اینکه بی حسی از بین رفت هم مورفین زدن باز درد نداشتم فرداش بهم گفتن پاشو راه برو که من اروم اروم با کمک همسرم بلند شدم یکمی اون درد داشت جای بخیه هام میسوخت ولی قابل تحمل بود من کلا دوتا شیاف استفاده کردم بعد عمل چون باقیشو میتونستم تحمل کنم
ولی بعد بدنیا اومدن اِلا بچم دوروز توی بیمارستان بخاطر زردیش بستری بود که خودم بالاسرش موندم اون دوروز اندازه ۱۰۰روز اذیت شدم چون منی ک یکروز زایمان کرده بودم هرروز ۲۰ساعت روی صندلی میشستم و نه خواب داشتم نه خوراک خداروشکر الان اوردیمش خونه
برای همتون ارزو دارم کوچولوهاتون رو سالم و سلامت بغل بگیرین و زایمان راحتی داشته باشین 😘😘
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دلنیا🐣 مامان دلنیا🐣 ۱ ماهگی
سلام مامانا اومدم یه کوچولو از تجربه زایمان طبیعی بگم
از ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم و امپول و شیاف استفاده میکردم
بعد دکترم رو عوض کردم ۳۴ هفته که گفت همه رو قطع کنم و زایمان رو بیمارستان خصوصی تخت جمشید رفتم ولی سزارین قبول نکردن منم نمیخواستم اختیاری باشه-
دهانه رحمم بخاطر امپول ها و شیاف تا ۴۰ هفته هم که پر کرده بودم بیشتر از ۲ سانت باز نشده بود
ساعت ۱۱ و نیم ظهر بستری شدم با سرم و امپول که بهم زده بودن تا ۱ و نیم ظهر هیچ تغییر نکرد
بعدش کیسه آبم رو پاره کردن تا ساعت ۴ بعد از ظهر ۱۰ سانت باز شدم
۴ و نیم دکتر اومد ساعت۱۰ دقیقه به ۵ دخترم به دنیا اومد
اون لحظه که دنیا اومد همه چی یادم رفت انگار دنیارو بهم دادن،ولی اگه برگردم عقب طبیعی رو انتخاب نمیکنم چون خیلی درد کشیدم مخصوصا با معاینه ها🫠
ولی اگه دهانه رحم ۵ الی ۶ سانت باز باشه زایمان راحتی میتونید داشته باشید
چون تا ۶ سانت شدم بعد بهم اپیدورال زدن اون موقع معاینه ها و کلا پروسه زایمان برام قابل تحمل تر بود

امیدوارم که همه تون بسلامت و راحت زایمان کنید مامانای قوی ❤️❤️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رستا مامان رستا ۱ ماهگی
سلام مامانا منم زایمان کردم و آمدم از تجربه زایمان طبیعیم‌ ی چیز مختصر بگم. خب من از اونجایی ک دکتر بهم گفت اب دور بچه کم شده رفتم بستری شدم بیمارستان و همونجا یهویی ماما خصوصی هم برای خودم گرفتم .
بعد آمدن بهم سرم و ی قرص زیر زبونی دادن . دیگه ماما خصوصی هم آمد چند تا ورزش یاد داد انجام دادم از ساعت ۲ تا ۶ صبح مو درد داشتم اصن زیاد نبود
بعد از شیش به بعد آمدن آمپول فشار بهم زدن چند دقیقه بعد دردام زیاد شد هی میگرفت هی ول میکرد این درد ها ادامه داشت و در حین همین درد ها ماما بهم میگف ک چ ورزش های رو انجام بدم و مامانمم کمرمو‌ ماساژ میداد
از ساعت ۶ تا ۹ دردام خیلی شدید بود و بلخره ساعت ۱۰ زایمان کردم
همون لحظه که بچه بدنیا آمد دردام هم قطع شدن
واقعن خیلی حس خوب و عجیبی بود وقتی بچه رو انداختن رو سینم🥺❤️
در ضمن کسایی ک میخوان طبیعی زایمان کنین واقعن ترسی نداره اون لحظه خدا ی قدرتی بهت میده ک میتونی درد ها رو پشت سر بزاری ❤️
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ماهورا مامان ماهورا ۴ ماهگی
خانما بالاخره منم زایمان کردم اونم تو روز تولد خودم
❤️😍
ولی نمیخام بترسین من از تجربه ام میگم بدترین دردی ک تو عمرم داشتم درد زایمان بود اون دنیارو دیدم ایقدری ک درد داشتم طوری بود ک رو زانو افتادم التماس دکترا میکردم ک ببرینم اتاق عمل🥺🥺بخیه هم زیاد خوردم ولی خداروشکر دخترمو ک بغل کردم دیگ یادم رفت امیدوارم شماها زایمان بدون درد تجربه کنین 🙏💚
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان جوجه ممد😍🐥 مامان جوجه ممد😍🐥 ۱ ماهگی
پارت سه
انگا کل استخونا بدنم داشتن میشکسن شاید من تحمل دردم کمبود و زایمان اول بودم ولی واقعا خیلی اذیت بودم
تا ساعت 2رسیدم 6سانت گفت باید ورزش کنی تا زوتر زایمان کنی
منم با همه دردام شروع کردم ورزش کردن
طاقتم تمومدشده بود ساعتا 4بود با درد و جیغ میگفتم نمیتونم
بسه تروخدا بی حسی چیزی بزنین
ماما همش دلداری میداد
خونریزی داشتم گفت از ماینه هستش نترس من کمکت میکنم
ساعت 7رسیدم 9سانت گفتم نمیخوام طبیعی ببرینم سزارین انقدر جیغ و داد
ماما هم میگفت الان دیگه فول شدی نمیشه اخراشه ...
مامان آراز مامان آراز هفته سی‌ونهم بارداری
پاره ٢
ادامه پاره قبلي
بعد تحمل ٨ ساعت درد بالاخره ٨ صبح سزارين كردن ، متخصص بيشهوشي بعد ١٠ بار آمپول زدن و عذاب دادن ، بالاخره بي حس كردن و،،،
تا زماني كه صداي بچه رو نديده بودم استرس داشتم شديد حس ميكردم تنگي نفس دارم ولي صداشو شنيدم و ديدم همه چي يادم رفت
مامان دنیز مامان دنیز ۳ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
دیگ دکتر خودمو دیدم تو اتاق عمل باهاش صحبت کردم .بعدم بیهوش شدم هیچی نفهمیدم .وقتی بهوش اومدم درد داشتم اما قابل تحمل فقط میگفتم بچم سالمه میگفتن اره .
ولی تو ریکاوری لحضه ای که میخواستن بیارنم تو بخش .ماساژ رحمی دادن .که خدااااا چقد درد داشت داد میزدم ها یعنی .... ولی اینم بگم دردش قابل تحمل بود .اما دردناک ترین قسمت سزارین همین ماساژ رحمی هست بس بقیش اوکیه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرتا👶🏻☃️🐨 مامان آرتا👶🏻☃️🐨 ۳ ماهگی
پارت چهارم زایمان سزارین

بعد از ریکاوری منتقلمون کردن بخش
تا دوساعت من هیچ دردی نداشتم بعدش کم کم اثر بی حسی رفت اروم اروم دردام شروع میشدن مثل درد پریود بود که گفتم اومدن مسکن زدن دیگه دردم بیشتر نشد
و حدود شیش هفت ساعت بعد گفتن باید کم کم شروع کنی مایعات بخوری
و بعدش چهار پنج ساعت بعد فتن باید پاشی راه بری
من با کمک همسرم پاشدم راه رفتم
خیلییی دردش قابل تحمل بود ولی بشرطی که یک ساعت قبلشدوتا شیاف همزمان بذارین
درد اولین راه رفتن براتون مثل پریودی قابل تحمل میشه
خلاصهبرا من که بهترین روز زندگیم بود و بی شک سزارین بهترین انتخاب عمرم بود چون واقعا اونقدری که میگن اذییت نشدم
بازم میگم که روزی دوبار همزمان دوتا شیاف بردارین نمیذاره درد زیادی حس کنین
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان سزارین ۲ :
بعد از ریکاوری که آوردن بخش دردام شدت پیدا کرد اومدن دوتا برام شیاف گذاشتن ولی یک ساعت طول کشید تا دردام آروم بشه
بعد که آروم شدم، بخیه هام می‌سوخت ولی قابل تحمل بود
پمپ درد نگرفته بودم
تا شب دیگه درد نداشتم خیلی خوب بود
تا موقعی که گفتم پاشو راه برو ساعت ۱۲ شب پاشدم راه رفتم
دکترم گفته بود ۱۲ ساعت ناشتا که برام یکم سخت گذشت

موقع راه رفتن هم برا اولین بار خیلی سخته ولی کم کم که راه میری دیگه عادی میشه تو فرنگی هم نشستم خیلی دردام کم شد
اینم بگم صاف راه برید اگه کج کنید خودتون رو ممکنه کلا اون مدلی راه برید

من اگه برگردم عقب بازم سزارین انتخاب میکنم چون طبیعی واقعا دردناکه جیغ زدنا رو که می‌شنیدم نفسم بالا نمیومد
یه خانم هم بود طبیعی بود ولی خیلی درد داشت بعد زایمان من که سزارین بودم درد نداشتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۲ ماهگی
بالاخره منم زایمان سزارین کردم بخوبی 😍روز 27 شنبه ساعت 4 حرکت کردم از شهرتان رفتم شیراز کارامو کردم 5ونیم در زایشگاه بودم تا شوهرم لباسامو کرد تنم بهم لوله ادرار وصل کردن و بردنم اتاق عمل دکتر بیهوشی بیاد شد ساعت 6و 50 دیقه دیگه برام سوزن بی حسی زدن هیچ حسی نداشتم عرض کمتراز 5 دیقه بی حس شدم و پرده کشیدن جلوم ساعت 7و ده دیقه بود اینا بود دقیق یادم نیس دقیقه اشو که شکممو پاره کرده بودن خداروشکر هیچی نفهمیدم ولی حس میکردم چیکار میکنن بعدش بچم صدای گریشو شنیدم تمیزش کردن لباش تنش کردن همونجا گذاشتنش کنار صورتم این خیلی حس قشنگی بود گریم گرفته بود 😍🥺چجور بگم چه حسی بود انشاالله همتون تجربه کنین بعدم تا تموم شدن انتقالم دادن ریکاوری تا یساعت بعدش بی حسیه اثرش از بین رفت تاس ساعت 9 بردنم تو بخش همچی خوب بود دلوین رو باز دیدم انگا دنیارو بهم دادن🥺 دسش صدای گریش صورتش بهم گفتن وزنش 3 کیلو بوده فقط خیلی قرمز بود همجاش منم هیچ دردی نداشتم تا ظهر که جای بخیم شردع کرد درد اومدن گز گز کردن سوز دادن و درد شدید اثر بی حسیه از بین رفته بود حسابی زده بود به کمرم اونم خیلی درد میکرد تا فرداصبحش من از درد توان نداشتم الانم که 2 روز گذشته هنوز دل درد و درد بخیه رو دارم و کمر درد رو اما خب میتونم راه برم کارای بچرو کنم کم کم دیگه 😍😍
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان هدی🌺 مامان هدی🌺 ۲ ماهگی
سلام منم زایمان کردم و خیلی خوب بود🥰😍 باید بگم یوگا بارداری خیلی تاثیر داشت. بیمارستان میلاد اصفهان زایمان کردم و بی نهایت راضی بودم. پرسنل عالی و مهربون بودن و حسابی همراهیم کردن. یکم درد داشتم ولی آمپول فشار هم برام زدن. بعد که کیسه آبمو زدن دیگه دردام شدید شد ولی یه ماسکی میدادن که اسمشم یادم نیس یه گازی داشت موقع درد تنفس میکردی و خیلی کمک کننده بود. دم زایمان و اون موقع که وارد فاز فعال شدم دیگه هیچی رو دردم تاثیر نداشت ولی خیلی سریع پیش رفتم. اون آخراش دیگه بهم خیلی فشار و زور وارد میشد و زور زدن دست خودم نبود. دیگه سریع به دنیاش آوردم و راحت شدم. آسون نبود ولی سختم نبود و از چیزی که بهم گفته بودن سریع تر پیش رفتم.
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان دلانا مامان دلانا ۲ ماهگی
پارت پنجم
دراخر بعد از زایمان و به دنیا اومدن بچه اصلا درد نداشتم.همه کارامم کردم.راه میرفتم راحت.هیچ مشکلی نبود.فقط یکم جای بخیه درد میکرد که شیاف میزدم حل میشد.تازه قابل تحمل هم بود.درد خاصی نبود.همین که همه کارامو میتونستم انجام بدم خیلی خوب بود.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهران مامان مهران ۲ ماهگی
تجربه زایمان

من ۳۹هفته و۶روزم بود بدون ذره ای درد روز قبلش رفته بودم معاینه تحریکی شدم که دکتر گفت ۱ سانت هستی
ظهر بود خوابیده بودم که یهو از شکمم صدای ترکیدن اومد تا اومدم بلند بشم یه عالمه آب ازم ریخت رفتم دستشویی دیدم آب‌رنگ سبز هست
سریع به ماما زنگ زدم گفت برو بیمارستان معاینت کنن بهم خبر بده
من هم رفتم بیمارستان وقتی رسیدم بخش تیراژ مامایی خیلی ریلکس بودن گفتم کیسه ابم ترکیده خیلی ریلکس گفت برو بخواب رو تخت یه مریض دارم بعدش معاینت میکنم
وقتی خوابیدم معاینه کرد فهمید بچه مدفوع کرده من داشتم از استرس میمردم انگاری که نکنه بچم طوریش بشه
با ویلچر بردنم بخش زایمان و گفتن بهم قراره سزارین اورژانسی بشی بهم سوند وصل کردن و بردنم اتاق عمل
از شانس خوبم دکتر شیفت دکتر خودم بود که دیدمش تو اتاق عمل یه سوزن زدن به نخاع کمرم و از کمر به پایین هیچی حس نکردم یه پرده کشیدن جلو روم دوتا پرستار خیلی‌مهربون بالای سرم بهم روحیه دادن وقتی صدای گریه بچم رو شنیدم بهترین حس دنیا بود اون لحظه برای هرکی بچه نداره دعا کردم بعداز بخیه زدن بردنم ریکاوری تا پاهام به حس بیان و بعد رفتم بخش
در کل راضی بودم الان هم درد هام قابل تحمله همین که بچم سالم هست
مشاهده ۸ پاسخ دیگر