خانما من تو بارداری شکمم زیاد بزرگ نشده بود و وضعیتم طوری بود که با اینکه ویار شدید و کمردرد داشتم ولی پیش کسی اصلا بروز نمی‌دادم یه نفر از اعضای مهم خانواده ما هر سری منو میدید می‌گفت تو خوبی من ال میشدم با میشدم میفتادم زمین میموندم از این حرفا..... یا بعضی وقت ها اصلا چیزی نمی‌گفت ولی من بعد دیدنش تا چند روز مریض میشدم .... این توضیحات رو میدم که بگم الان همین شخص در مورد آرکان هم همینطوره هر سری میبیندش این بچه از این رو به این رو میشه مثلا بچه خودش با اینکه خیلی هم برام عزیزه ۱۸ ماهشه ولی خیلی شیطونه همش در حال بدو بدو هست بخاطر اون لاغر هست خب طبیعی هم هست تو سن اون بعد مستقیم جلو چشمم میگه آرکان چقد بزرگ شده اصلا بدون ماشاالله یا چیزی هاااا میگه کم موند به بچه ما برسه واقعا نمی‌دونم چه رفتاری نشون بدم عملا هم حرف های مهمی نیستن هااا حتی چون میگم از اعضای مهم خانواده هست شاید مامانمم این حرفا به چشمش نیاد یا من پیشش بگم حساسیت نشون بده بهش بربخوره ولی با این حال خودم چندین و چندین بار خودم احساس کردم که من این آدم رو میبینم انرژی منفی فوق العاده ای بهم میده که یجوری از خودم یا بچم تغییر رفتار رو متوجه میشم

۶ پاسخ

خب بنظرم اگه نمیتونی قطع رابطه کنی
پس باید یه کاری دیه بکنی
دعای چشم زخمی چیزی بش ببند
من خودم هر سری هرکی بچمو میدید یا یهو مریض میشد سر دلیل های الکی یا جیغ میزد
رفتم براش حرز امام جواد گرفتم ب بازوش بستم الان یکم بهتر شده
جدای از اون دعای چشم زخمم تو نت بزنی میاره بنویس و با کش ب دور بازوش ببند

ما به این قضیه میگیم دلتو بد کردی نسبت بهش
وقتی اون شخص رو میبینی آیه الکرسی و چهار قل و وان یکاد رو بخون
خصوصا سوره فلق که مخصوص چشم زخمه

عزیزم‌میگی یکی از اعضای مهم خانواده نمیدونم زنداداشتو میگی‌یا خاهر چون اینا جزو اعضای مهم خانوادن ارتباطتو کمتر کن ب فکر بچت باش چون پسرت از همه مهم تره دور ادمای سمی زندگیتو خط بکش ک خدایی نکرده ن خودت ن پسرت دور از جون اسیب نبینید

رفت و امدتو باهاش کم کن اگ اذیت میشی هر چند ک از اعضای مهم خانوادت باشه. خواهر خود من تو عروسیم با حرفاش پارازیت مینداخت و منی ک خیلی فشار روم بود بهم می ریختم و باعث شد لذتی از عروسی و اون هنه هزینه ای ک همشم ب پای خودم بود نبرم الان دیگه ارتباط نمیگیرم باهاش. خونه بابام تصادفی همدیگرو ببینیم سلام علیک میکنم و نمیزارم از اوضاع زندگیم باخبر شه .من ک تلفن نمیزنم بهش اگر هم اون تلفن کنه صحبتهای خارج از زندگی شخصی میکنم باهاش.

واقعاادم نمیدونه چه رفتاری نشون بده ولی یه ون یکادبخربندازگردنش بهتره اینجوری همینطورگردن خودت

خب ارتباطت و باهاش کم کن. نمیشه؟

سوال های مرتبط

مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۷ ماهگی
با امروز شد ۵ماه و ۲۰روزه که از زایمانم میگذره
روزای اول زایمان قطعا برای همه خیلی خیلی شیرینه برای منم بود ولی منتها کمتر طوری که کمتر بخوام به اون روزا فکر کنم
من از چند روز بعد از زایمانم افسردگی بعد از زایمان گرفتم حملات پنیک بهم دست میداد
خیلی اون روزا رو برام ترسناک و وحشتناک کرده بود .
که باعث شد نتونم شیر خودمو به بچم بدم و شیر خشک بهش بدم همینم چقدر حرف و تیکه از بقیه شنیدم که خیلی تو حال روحیم تاثیر میزاشت (گفته بودم میام از تجرم از افسردگی بعد از زایمان میگم ولی وقت نشد یه روز حتما میام میگم)☹️
خداروشکر الان نسبت به اون روزا خیلی خیلی بهترم هنوزم گاهی حس های منفی میاد سراغم ولی اصلا مثل اون روزا پنیک و اینا نمیشم
چاره افسردگی بعد از زایمان فقط و فقط رفتن پیش روانشناس هست که اصلا چیزه بدی نیست چون بعضی ها این دیدگاه و دارن که هر کسی بره پیش روانشناس دیونس و مشکل داره در صورتی که اصلا اینطوری نیست خیلی تو بهتر شدن حالتون کمک می‌کنه

فردا نوبت سونوگرافی دارم
چون دوباره باردارم ☹️
که ببینم قلبش تشکیل شده یا نه😕
میدونم نباید میشد و خیلی خیلی زوده ولی خوب ناخواسته شد
با وجوده اینکه میدونم خیلی روزای سختی پیش رو دارم با وجوده ۲بچه کوچیک ولی اصلا دل اینکه بخوام بندازم ندارم 😕😔😔
از حسم بخوام بگم کاملا خنثی هستم هم خوشحالم هم ناراحت 😕
یه اتفاقی برام افتاد که متوجه شدم عمره و روزی این بچه به این دنیا هستش
ان شاالله که فردا رفتم سونوگرافی قلبش تشکیل شده باشه
برام دعا کنید شب اول ماه رمضان که بتونم از پسش بر بیام و دیگه افسردگی بعد از زایمان نگیرم 😕🙏
مامان پانیذ مامان پانیذ ۶ ماهگی
سلام خانم‌ها من یه مشکلی برام پیش اومده اگر کسی تجربه مشابه داشته لطفاً راهنمایی کنه بچه من ۵ ماهشه وشیربالااوردنش که از بعد تولد دچارش بود تویک ماه ونیم گذشته خیلی کم شده بود ولی الان تقریباً دوهفتست که هر بار که در طول روز بهش شیر میدم بالا میاره خصوصا بعد بیداری که رد خور نداره روش‌های مختلف که برای پیشگیری از رفلاکسه امتحان کردم ولی جواب نداد از زاویه شیردادن و شیردادن کوتاه دربازه های زمانی نزدیک بازهم جواب نداد و نصف مواقع خودشو با گریه عقب می‌کشه و اصلا نمیخوره
و فقط تایمی که شیر خوردنش خوبه و بالا نمیاره در طول شبه با اینکه شیر شبش خیلی کم شده بود این مدت چندین بار بیدار میشه و بشدت گرسنه است
دکترم میگه نیاز به دارو نداره و غذای کمکی رو هم شروع نکن به خاطر علایمَش و احتمال میده بخاطر تحرکش در طول روز و انگشت خوردنش باشه اما من از این همه شیربالااوردنش کلافه شدم واقعا گیج شدم‌نمیدونم کی شیرش بدم...هفته گذشته علاوه بر این شیربالا اوردن اسهالم بود که بخاطر کم ابی بستریش کردن نمیخوام دوباره این اتفاق بیفته
کسی تجربه مشابه داشته که راهکاری برای این مورد بدونه