۴ پاسخ

برای همه پیش میاد
سعی کن تا میتونی به خوبی هاشون فکر کنی که بدی هاشون واست کمرنگ شه بخاطر آرامش خودت

منم بعضی وقت ها خیلی فکرم درگیر میشه حتی برای کوچیک ترین حرف شون
الان دارم از این روش های کاهش خشم استفاده میکنم تا حالا که خوب بوده...

منم اینطورم بااینکه خوبی هاشون از بدی هاشون بیشتر اما اون بدی ها بیشتر به چشمم میاد بعد زایمان اینطور حساس شدم کوچکترین کاراشون میبرم زیرذره بین اصلا یه وضعی دارم ولی سعی میکنم هروقت به بدی هاشون فک میکنم بگم عه اونروز فلان کارخوب درحقم انجام دادن بیخیالش.
اینطورذهنم آروم میکنم و دیگه پیگیر نمیشم اما دیگه هم باهاشون صمیمی نمیشم و درحد احترام باهاشون صحبت میکنم نه شوخی میکنم و نه پای دردو دل و غر زدنا و غیبتاشون میشینم😁

سعی کن تو لحظه باشی، تمرکز کن رو کاری که انجام میدی.
بپذیر که اینجورین
منم بعد زایمانم باهاشون به مشکل برخوردم اما سعی میکنم ریز نشم و بگذرم

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۶ ماهگی
خانما من تو بارداری شکمم زیاد بزرگ نشده بود و وضعیتم طوری بود که با اینکه ویار شدید و کمردرد داشتم ولی پیش کسی اصلا بروز نمی‌دادم یه نفر از اعضای مهم خانواده ما هر سری منو میدید می‌گفت تو خوبی من ال میشدم با میشدم میفتادم زمین میموندم از این حرفا..... یا بعضی وقت ها اصلا چیزی نمی‌گفت ولی من بعد دیدنش تا چند روز مریض میشدم .... این توضیحات رو میدم که بگم الان همین شخص در مورد آرکان هم همینطوره هر سری میبیندش این بچه از این رو به این رو میشه مثلا بچه خودش با اینکه خیلی هم برام عزیزه ۱۸ ماهشه ولی خیلی شیطونه همش در حال بدو بدو هست بخاطر اون لاغر هست خب طبیعی هم هست تو سن اون بعد مستقیم جلو چشمم میگه آرکان چقد بزرگ شده اصلا بدون ماشاالله یا چیزی هاااا میگه کم موند به بچه ما برسه واقعا نمی‌دونم چه رفتاری نشون بدم عملا هم حرف های مهمی نیستن هااا حتی چون میگم از اعضای مهم خانواده هست شاید مامانمم این حرفا به چشمش نیاد یا من پیشش بگم حساسیت نشون بده بهش بربخوره ولی با این حال خودم چندین و چندین بار خودم احساس کردم که من این آدم رو میبینم انرژی منفی فوق العاده ای بهم میده که یجوری از خودم یا بچم تغییر رفتار رو متوجه میشم