مامانا من حقیقتا الان نیاز به درددل دارم😓
برای فردا صبح که پسرم واکسن داره استرس دارم🥺
اون لحظه که گریه میکنه از همش سخت تره
حتی از تب و بیقراریای احتمالی بعدش....
حالا ما هم این هفته همش مهمونی بودیم
هرشب تا دیروقت اینور اونور
خواب ایرمان بهم ریخته همش نصف شب و صب زود بیدار میشه
هرجا میریم پدرشوهرم کیلو کیلو تخمه و شیرینی و چایی میزاره دهن بچه
اجازه ندم?
یه عادت زشتی داره که یهو بچه رو بی هوا از بغلم میغاپه!
خستم و حوصله ی این رفتو امدا رو ندارم راستش
هرجا میری همه یا دنبال فضولی توی زندگیتن
یا میخوان به هر طریق نظر خودشونو بهت اثبات کنن و بگن تو نمیفهمی
فردا هم باز مهمونی دعوتیم و من گفتم بخاطر پسرم نمیام چون حتی تبم نکنه قطعا بیقراره و درد داره
ولی بابام و بقیه گیییر دادن که یه سر بیا و برو!!
میگه زشته اگر نیای خیلی اصرار کردن🤕
خب اقا اصرار نکنید
ادما رو اذیت نکنید
اونم مسیری که در بهترین حالتش تا خونه ی ما یک ساعت و نیم راهه من چطوری سر بزنم و بیام?!
فامیل و اقوام عزیز لطفا خواهشا بقیه رو تو معذوریت نزارید
اگر کسی دلش بخواد بره مهمونی و با اون جمع حال میکنه قطعا یه رااهی پیدا میکنه و میره
چرا انقد اصرار الکی?!
وقتی کسی شرایطشو نداره
هیچ درکی ندارن
از هیچی
اه
خستم خسته ی خسته ی خسته

۱۴ پاسخ

عزیزم اگر میبینی قصد مهمونی و اینا رو دارید بنظرم بزار بعد تعطیلات واکسن گل پسرت بزن

حالا من ازاینکه مهمونی نرفتم وهمش خونه بودم خستم 😂

حق داری عزیزم
من شرایطم از شما خیلی بدتره
۲ روزه جراحی کیسه صفرا شدم اونم تو شرایط اورژانسی ، تا ۲ ماه نمیتونم پسرمو بغل کنم و کار سنگین انجام بدم، عیدمون کلا خراب شد، همینجوری بچه داری بهم سخت می‌گذشت دیگه الان بدتر شده شرایط، دلم خوش بود تعطیلات عید همسرم خونه س کمک حالم میشه میریم گردش ولی افتادم تو جا
مامانم کرونا گرفته نمیتونه بیاد پیشم مادر شوهرم اینجاست با کل خانواده همسرم، دوست دارم دورم خلوت باشه استراحت کنم ولی باید خانواده همسرم رو تحمل کنم مثل زنجیر به هم وصلن
پسرم هفته دیگه واکسن ۱۸ ماهگی داره نمیدونم بزنم یا نه
همه این چالش هایی که داری منم تجربه کردم و هر چی میگذره بدتر میشه
اینارو گفتم یکم آروم شی

واکسن هجده ماهگی بزنی و بری مهمونی؟ شوخی می کنن دیگه؟
من امروز زدم برا دخترم واقعا باید خونه باشی چون هم تب داره هم درد هم گریه هم بیحالی

عزیزم حتما بعد واکنش ببرش پارکی بازاری جایی یکی دوساعت راه بره من دخترم خداروشکر بااینکار خیلی خوب واکسنش اصلا اذیت نشد

وا اگه تو راه تب کنه چجوری میخوای کنترل کنی؟
اصلا این ریسکو نکن...بزا ناراحت شن
تب خطرناکه گناه داره بچه رو ببری

واکسن که خیلی سنگین بود.
یک هفته درد شدید پا داشت و راه نمیرفت و اینکه تا ۳ روز تب ۴۰ درجه داشت....
بچه ی من خواب و خوراکش به هم ریخته بعد واکسن عزیزم.
مساله ی بعدی اینه شما یه خانواده ی جدا هستی.چرا با خانواده ی پدر شوهرت میری عید دیدنی؟
ما کاملا جدا میریم.وقتی اونا برن خونه ی اقوامشون من باهاشون نمیرم.بعدش جدا میریم.
اجازه نده حریم زندگیت شکسته بشه.
برای خوراکی دادن زیاد سخت گیر نباش.بعد از یکسالگی همه چیز مجازه.
اجیل که عالیه بچه بخوره
شیرینی هم یکی دوتا عیبی نداره.من خودم هم به پسرم میدم....

عزیزم واکسن ک زدی بزار راه بره ولی جایش نبر اگه بیقراری نکرد چش میخوره میگن هیچیش نشد

من باشم اعلام می‌کنم کسی چیزی به بچه م نده.چای حداقل ندن.ی بار مادرشوهرم داشت بهش چیپس میداد از راه رسیدم گفتم مادر واقعا داری چیپس میزاری دهن بچه ی ساله؟گفت آره .اصلا از رو نمیرن
به شوهرت بگو چایی برای کلیه های بچه مضره.نزار بهش بدن
واسه عید دیدنی هم نرو اصلا نزار به اصرار بکشه.بگو نمیام تمام.واکسن داره میخوام مراقبش باشم و رو حرفت باش و نرو.
از فضولی ملت هم ای خواهر امون....من واقعا با ی سریا رفت و آمد نمیکنم علی رغم مخالفت شوهرم.چون حوصله ندارم .حق داری آدم از پا در میاد

ای جان دلم میفهممت عزیز دلم

بعدواکسن بچه راببرید راه بره فقط
نه اینکه بخاد داخل ماشین بشینه و مهمونی بره..
من جای شمابودم خیلی راحت میگفتم واکسن بچه مازدم پاش درد میکرد نمیشد بیام
پسرمن ۴۸ساعت خییییلی سخت مشت سرگذاشت
...

منم خیلی بدم میاد از عید و عید دیدنی هاش.و بقول تو آدم های تکراری
و خداروشکر این عید هیچ جا نرفتیم.و نخواهیم رفت.

حالا ولی ب منم ب جاش خوش نگذشته دوساعت مونده ب تحویل سال دیدم پسرم مریضه وویروس گرفته تاهمین امروز یکم بهتره ک خودم وشوهرم گلو درد داریم 🤕

چه دلیلی داره انقدر باهاشون سر رفتن و نرفتن بحث کنی ؟
وقتی بهت میگن هیچ جوابی نده و بحث نکن یه ساعت قبلش زنگ بزن بگو شرایط جور نشد نیومدیم والسلام .
دفعه اول و دوم شتید ناراحت بشن ولیل دیگه میفهمن که تو اینجور راحت تری

سوال های مرتبط

مامان ایرمان مامان ایرمان ۱ سالگی
سلام ماماناخوبید?امروز بیرون رفتید یا مثل ما خونه اید?
شما رو نمیدونم ولی من که بی اندازه خوشحالم ازینکه عید داره تموم میشه و از شنبه برمیگردیم به روتین زندگی!
این دو هفته برای من خییلی دیر گذشت
بخاطر مهمونی و رفت و امد کلا ساعت خواب پسرم بهم ریخته و من هیچ استراحتی نداشتم
مولتی ویتامینشم درست و حسابی ندادم
پریروز به اصرار همسرم رفتم شهرستان درحالیکه میدونستم ایرمان اونجا بدقلقی میکنه و من اذیت میشم ولی قبول کردم و رفتیم و انتظار داشت به من خوش بگذره!
یک و روز و نصفی که ما اونجا بودیم اندازه ی یک هفته خسته تر شدم و اینو فقط مامانا درک میکنن
جای خوابش عوض شده بود فقططط گریه میکرد نمیزاشت لباسمو عوض کنم نمیزاشت به پوشکش دست بزنم و و و ....
خیلی اخلاقش بهم ریخته☹️
لجبازی میکنه
اصلا خودشم نمیفهمه چی میخواد
دیشب که رسیدیم خون دیگه کم اوردم نشستم کلی گریه کردم و بهش گفتم من اینارو میدونستم و با این وجود رفتیم...
این چند روز عیدم که بیشتر خونه بود انتظار داشتم بیشتر همراهیم کنه توی کارا و اونم دوست داشت تو این فرصتی که خونست بیشتر بخوابه!
خلاصه که فهمیدم واقعاااا آقایون نباید انقدر خونه باشن چون علاوه بر اینکه میخوان تو همه چیز فضولی کنن و حوصلشونم سر میره نظم خونه و بچه رو هم بهم میریزن🙂
امیدوارم این دو روزم بگذره
از شنبه خواب و خوراک بچه جون به تنظیمات کارخانه برگرده
منم مثل سابق همون تایم استراحت کوتاهمو داشته باشم

شما عیدتون چطور گذشت? خوب بود?
مامان مهتا مامان مهتا ۱ سالگی
سلام. من حدود دو هفته ای هست که دیگه شیر ندارم . یعنی خیلی خیلی خیلی کم شده. نمی‌دونم چرا یهو اینطور شد . از اونجایی که دخترم سیرشیر نمیشه ، همش به من میچسبه و هر نیم ساعت تقاضای شیر می‌کنه. و چون شیر ندارم و چیزی نمیاد حتی شده نیم ساعت سینه رو تو دهنش نگه می‌داره. بدنم کوفته و خشک میشه . از دهنش میکشم بیرون جیغ میزنه و شیر میخواد .
خب هم بدن درد گرفتم ، هم عصبی ام که شیر ندارم . و فوق العاده از اینکه همش باید به یه ور باشم و سینه تو دهن بچه باشه خسته ام.
دیشب نمیخوابید بخاطر شیر . شیشه هم که نمیگیره .‌ گفت جی جی منم عصبی شدم داد زدم . باباش توپید به من که چرا دعوا می‌کنی ؟ باز دیوونه شدی ؟ و ... . منم بهش گفتم پس ببرش بخوابونش پدر نمونه‌ . بچه رو ازم گرفت برد و یک ساعت باهاش بازی کرد و بعد خوابوند و آورد . آیا من در اوج فشار و اذیتی که بودم نباید عصبی میشدم و داد میزدم ؟ منم آدمم و همه ی مامانها بخاطر فشاری که روشون هست و بخاطر اذیت های بچه و کلی چیز دیگه ممکنه یه دادی یزنن. شوهرم درک نمیکنه