سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۲ سالگی
با مامانم بحث کردم
انقدر محق رفتار میکنه که گاهی شک میکنم
شاید من اشتباه میکنم

واکسن محیا روزدیم
ازین ور نورا هی بهونه گیری و گریه ...

شوهرمم یکم تو فضای سبز اطراف بهداشت نورا رو گردوند
تا سوار ماشین شد ، شروع کرد ب گریه و مامان مامان
شوهرم گفت نورا صدات دیگ خیلی ازار دهنده شده ، حداقل یکم تنوع بده هی مامان مامان
بعد تو ماشین کلاشو دراورده بود
حین پیاده شدن خواستم کلاه کاپنشو بکشم سرش
هی کلاه کلاه گفت و گریه کرد
گفتم کلاه نیس
محل ندادم گریه هاشو پیاده شدم که سریع تر بریم خونه
محیا هم تمام مدت بغل مامانم بود

تا رسیدیم خونه مامانم شروع کرد که
شما نورا رو میکشین
انگار ناتنی هست
چرا گریه شو درمیارین
گفتم بچه هست اقتضای سنشه
میگه نه باید ارومش کنین
بعد بغص کرده
میگه نمیدونم چرا خدا بهتون بچه داده
گفتم ب همون دلیل ک به تو داد
گفت بلد نیستین
گفتم ب بهونه های الکی بها بدی ، لوس میشه ، بهونه گیر میشه
گفت نه نباید بزاری گریه کنه
گفتم اره ، تو اینجوری بزرگ کردی مارو خوب بزرگ کردی !!!
الانم من نامادری ام برا بچه هام ، تو مادر نمونه!
مامان امیرعلی👩‍👦 مامان امیرعلی👩‍👦 ۳ ماهگی
مامان کیاشا مامان کیاشا ۴ ماهگی
امروز پسرمو ختنه کردیم😭😭
خیلی تجربه سخت و تلخی بود...
دکتر اومد خونه خودم ک نموندم رفتم خونه داداشم، مامانم و بابام و داداشم بالاسرش بودن... موقع جراحی چیزی حس نکرده بود بخاطر بی حسی ولی بعد ک سِرش باز شد گریه های شدیدش شروع شد🥺💔
قلبم تیکه پاره بود اصن اروم نمیشد بغل مامانم خواهرم خودم...
من ک فقط گریه میکردم بغلشم میکردم بدتر گریه میکردم مامانم میومد میگرف ازم تا ارومش کنه... تا اینکه بهش استامینوفن دادم یکم اروم شد خوابش برد نیم ساعت نشد دوباره بیدار شد و دوباره گریه های شدید🥺😭
الهی بمیرم براش صداش بچم گرف انقد گریه کرد😭😭
تصمیم خودم بود این سن ختنه کنیم من میخواستم وقتی ده روزش بود انجام بدیم پدرم اجازه نداد گف کوچیکه دکترشم گف ۵ کیلو باشه حداقل دیگ موند ۴۹ روزگیش...
خیلی سخته واسه مادر نصف عمرم رف فقط میگفتم خدایا جون منو بگیر دردشو بده ب من ولی بچم چیزیش نشه😭
فلن با استامینوفن و شیاف ارومه و میخوابه ولی من هی یاد گریه هاش میوفتم بازم گریم میگیره و میخام بمیرم😭😭