با مامانم بحث کردم
انقدر محق رفتار میکنه که گاهی شک میکنم
شاید من اشتباه میکنم

واکسن محیا روزدیم
ازین ور نورا هی بهونه گیری و گریه ...

شوهرمم یکم تو فضای سبز اطراف بهداشت نورا رو گردوند
تا سوار ماشین شد ، شروع کرد ب گریه و مامان مامان
شوهرم گفت نورا صدات دیگ خیلی ازار دهنده شده ، حداقل یکم تنوع بده هی مامان مامان
بعد تو ماشین کلاشو دراورده بود
حین پیاده شدن خواستم کلاه کاپنشو بکشم سرش
هی کلاه کلاه گفت و گریه کرد
گفتم کلاه نیس
محل ندادم گریه هاشو پیاده شدم که سریع تر بریم خونه
محیا هم تمام مدت بغل مامانم بود

تا رسیدیم خونه مامانم شروع کرد که
شما نورا رو میکشین
انگار ناتنی هست
چرا گریه شو درمیارین
گفتم بچه هست اقتضای سنشه
میگه نه باید ارومش کنین
بعد بغص کرده
میگه نمیدونم چرا خدا بهتون بچه داده
گفتم ب همون دلیل ک به تو داد
گفت بلد نیستین
گفتم ب بهونه های الکی بها بدی ، لوس میشه ، بهونه گیر میشه
گفت نه نباید بزاری گریه کنه
گفتم اره ، تو اینجوری بزرگ کردی مارو خوب بزرگ کردی !!!
الانم من نامادری ام برا بچه هام ، تو مادر نمونه!

۱۴ پاسخ

خب چرا وقتی نوزادت بغل مامانت بود خودت اون رو بغل نکردی الان سنی نداره متوجه نمیشه اون توجه و اغوش تورو میخاد حس میکنه که کمتر بهش توجه میشه

سلام عزیزم محیا چطوره؟؟ ان‌شاءالله که واکسنش سبک رد بشه چند وقت یکبار میام تاپیکاتو چک میکنم و هی میگم من چند ماهه دیگه می‌خوام چیکار کنم
دقیقاااااا این اتفاق واسه منم خیلی پیش میاد یشب از دست پسرم عصبی بودم و داد وببداد کردم تا خوابید بعد زنگ زدم به مامانم که دلداریم بده همین حرف و بهم زد که چرا خدا بتو بچه داده اینهمه سال نداده بود چی شده بود مگه با اینکه در جریان کامل مریضی و افسردگیم هستن

کاش نورا رو میزاشتی خونه مامانت خودت با شوهرت میرفتین واس واکسن محیا

مامان منم یه مدت اینجوری میگفت بردم صبح دادم بهش تا شب دیگه اصلا و ابدا هیچی نمیگخ

مامانت انقد دوسش داره بده بمونه خونه اونا تو هم راحت 😂😂دو روز نگهش داره پس میاره

عزیزم دلخور نباش
مادربزرگه دیگه دلش نمیاد اینجوری لشکشو ببینه
بقول مامانم نوه مغز گردوعه
دلش سوخته
حرف بدی نزده
مامان منم همینه در برابر نوهاش

از دوست داشتن زیاد گند میزنن تو حال آدم

من پسر داییم وقتی داداش کوچیکش دنیا امد حسادت میکرد بهش و میرفت بشینه روش خفه بشه بجه جدید که دنیا میاد بچه های بزرگ اونا حسادت میکنن به کوچیک ها تلاش کن وقت بیشتری برا نورا بزاری عقده ی بار نیاد عقده اینکه شما اون دوست ندارین. محیا رو بیشتر اون میخواهین تلاش کنین با هر خواسته ای. که داره براش فراهم کنین. تا حداقل یک سال. که محیا بزرگ بشه و با نورا هم بازی اینجوری دوتاشون اروم میشن نترس عزیزم مادرا همشون اینجورین اخه نوه هاشون بیشتر بچه های خودشون دوست دارن

بفد ده روز که تونست شیر خودم بخوره سیر خشکش ندادم دیگه بچه وابسته خودم شد یک ثانیه هم تو بغل کسی واینمیسه جز خودم و من هیج وقت حرف پدر مادرم فراموش نمیکنم من بچم با کلی نذر و نیاز و التماس دنیا اوردم چرا حاضر باشم بچم گریع کنه الانم برا یه ثانیه گریه کردنش جونم میدم

من روز اول زایمانم مامان بابام بهم گفتن بچش نمیخواهد انگار ن انگار که مامان بچه هست اصلا بغلش نمیگیره به خیالش نیس گریه میکنه بابام کلی حرف بارم کرد من دلم شکست چون بچم. شیرخشکی بود زیاد بغل من نمیدادنش زخم زبوناشون به من میزدن

مامان منم‌اینجوریه خودشونو کاسه داغتر از اش میکنن بقران تهشو دربیاری میفهمی مارو ول میکردن به امان خدا بزرگ میشدیم چون با اون همه کار نمیرسیدن ک

فقط حرف باباش که میگه یکم تنوع بده همه اش مامان مامان😂😂😂😂😂😂😂
ولی خدایی نورا هنوز خیلی کوچیکه که بد عادت بشه وقتی مامانت پیشت هست تو بیشتر با نورا باش

مامان منم اونطوریه یبار باشوهرم بحثم شده بود بیرون داشتیم حرف میزدیم نیم ساعت طول کشید بچه هم گرسنش شده بودگریه میکرد تارسیدم خونه مامانم دادوبداد راه انداخت گف کدوم گوری بودی و ازاین حرفا هیچی نگفتم منم

منم مامانم یجوری رفتار میکنه انگار میخام بچم بکشم 😑خب من زاییدمش همه سختیاش کشیدم و دوسشم دارم چرا اینطوری رفتار میکنی 😕

سوال های مرتبط