پسر من ۱۳۰۰ بدنیا اومد،
من از این داغون میشدم که همه میومدن دایه مهربان تر از مادر باشن،بچه رو موش آزمایشگاهی میکردن،
بعد ده روز دیگه اجازه ندادم،حتی حموم کنن،خودم بهش رسیدم،
شما هم از این که تنهایی با بچت لذت ببر
من دوقلو هام ۱۳۰۰ دنیا اومدن ۷ ماهه ۳۳ روز بستری بودن بعدم خودم تنها بودم چون مادرم کاشانه مادر شوهرم نزدیکم نیست خودمو شوهرم بودیم خیلی سخت بود اصلا نمیدونم اون دوران رو چطور گذروندم الان هر وقت یاد اون روزام میافتم گریه میکنم سخته ولی شیرینه تحمل و طاقت میخاد
من الان دارم فک میکنم یه قلو باشه خیلی سخت نیست🫠🫠گرگ باران دیده ام من دوتا واقعا سخته یدونه همه توجهتو میدی به اون راحت تره. حداقل
والا ما هم کم آوردیم داغون شدم بغل کسی هم نمیره اصلا فقط خودمو و باباش
خوابش رو تنظیم کن حتما روتین قبل خواب براشون بزار
ببر دکتر
هیچ توکل برخدا اول تاحالا دست تنها
والا من ک پیر شدم داغون شدم. ناشکری نیستا خدارو صد هزار مرتبه شکر ولی دیگه پیر شدم پدرم دراومده از صب تا شب گریه و جیغ و داد یه ثانیه زمین نمیمونه من یدونه چایی بخورم حداقل. نه که خیلی وزن درست و حسابی داره از ی ورم اعتصاب شیر کرده باید بخوابونمش شاید ی ذره بزور بخوره. انقد توی بغلم سرپا موندم تمام بدنم درد میکنه مچ دستم اسیب دیده اعصاب برام نمونده اندازه چهل سال پیر شدم این چهار ماهو. تازه پدر مادر من خیلی کمکم میکنن هممون کم اوردیم
هیچی شکر خدا که سالمن این روزها هم میگذره
اولاش خیلی سخته الان جز خودم کسی از پسشون برنمیاد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.