پارت دوم زایمان طبیعی
شبش دردام و انقباضام بیشتر شد تا صبح هم خودم هم شوهرم بیدار بودیم هی می‌گرفت ول میکرد
دیگ شبو ب صبح رسوندم شوهرم رفت سرکار من موندم تو خونه گفتم شب ک نخوابیدم لااقل الان ی چرت بزنم خوابیدم از ساعت ۲ بعد از ظهر تا دو و نیم هر پنج دقیقه از خواب بیدار میشدم دردم میومد زنگ زدم گفتم بیا منو ببر بیمارستان ک تحملم تموم شده مامانم از شهرستان زنگ زد گف برو منم امشب راه میوفتم خواهرم خبردادم گف برو اگ بستریت کردن اسنپ میگیرم میام سریع همسرم اومد رفتیم بیمارستان هدایت ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه غروب نزدیک اذان من بستری شدم و ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه زایمان کردم
توی نیم ساعت ک درگیر پرونده و یادداشت اطلاعات بودن ماما اومد معاینه کرد گف ۵ سانتی رفت تا وقتی انژیوکت وصل کردن دوباره معاینه کرد گف شدی ۶ من دراین مابین قرآن میخوندم و برای بقیه دعا میکردم صدای جیغ زنارو میشنیدم میگفتم خدایا چی درانتظارمه

۶ پاسخ

زودتر ادامش رو بزار عزیزم منتظریم 🥰

خیلی عالی بوده آفرین درداتو تو خونه کشیدی

ماشالا عزیزم خیلی خوبه ادم درداشو خونه بکشه منم زایمان اولم همینجوری شد اینجوری نه ۳ ساعتی شد

ادامشووو بگو

وااای دعا کن برام منم راحت زایمان کنم خیلی استرس دارمم

یک ساعت بعد بستری شدن زایمان کردی؟
چه عالی....
بخیه هم خوردی؟

سوال های مرتبط

مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
ببخشید که دیر میشه پارت ها پسرم بغلمه داره شیر میخوره
خلاصه ماما گفت دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو بیمارستان
ساعت ۴ صبح بود که دردای من شد ۶ دقیقه یکبار که دیگه ماما گفت برو معاینه شو ببینن چند سانتی
ماهم همه وسایلا و ساک نی نی رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان
تشکیل پرونده یه مقدار طول کشید و دکتر اونجا معاینه کرد گفت ۲ سانتی .نیم ساعت راه برو بیا دوباره معاینه ت کنم
نیم ساعت راه رفتم دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانتی .لباس بیمارستان داد گفت آماده شو ببرنت بلوک زایمان
تا من آماده بشم و رفتم اتاق زایمان ساعت ۷ صبح شد
دیگه تو اتاق زایمان گفتن بخواب نوار قلب بگیرم یه نیم ساعتی گرفت دید نوار قلب خوب نیست منم این وسطا دردم داشت زیادتر میشد
دوباره نوار قلب گرفت و ان اس تی وصل کرد که گفت ۴ سانت بازی ولی دردات خوب و منظم نیست .آمپول فشار آورد برام زد که دردای من قشنگ شد ۵ برابر
من تا قبل این اصلا سرو صدا نمیکردم سعی می‌کردم دردامو با تنفس کنترل کنم ولی وقتی آمپول فشار زد دیگه واقعا خیلی دردام شدید شد فقط میگفتم خدایا منو بکش
این وسط ماما همراهمم نیومد و یکی دیگه رو جای خودش فرستاد ولی اونم خیلی خوب بود ماساژم میداد کمک می‌کرد دردامو کنترل کنم
مامان amir hosein🐣💙 مامان amir hosein🐣💙 ۳ ماهگی
پارت سوم زایمان طبیعی👇💙
خلاصه رفتیم طبقه دوم بلوک زایمان و نامه ارجاع و نامه اورژانسی دکتر و نشونشون دادم و ماماهه گف شورت و شلوارتو دربیار بروبخواب باید خودمم معاینت کنم.منم گفتم پایین دکتر الان معاینه کرد گف ۴سانت و خورده ایم...
گفتن نه باید خودمونم معاینه کنیم تابستریت کنم..
دیگه مجبورشدم دراز کشیدم ماماهه اومد معاینه کرد دید واقعا ۴سانت و خورده ایم گف شلوارتو بپوش بیا پروندتو بده وارد دفترکنم بعدش بده شوهرت ببره پایین تشکیل پرونده بده برابستری...
منم هم خوشحال بودم هم یکم استرس داشتم برازایمان..
پروندمو دادم و یه ده دقیقه ای طول کشید تا وارد دفتر و سیستم کرد و داد بهم بردم پشت در زایشگاه دادم شوهرم گفتم ببر پایین تشکیل پرونده بده بستری شم.
تا رفت پایین و تشکیل داد و اومد بالا نیم ساعتی طول کشید..
شد ساعت ۱ونیم ظهر که دیگه کارای تشکیل پرونده تموم شد و منو بردن یه اتاق دیگه توهمون بلوک زایمان که اتاق زایمان بود
لباس دادن و عوض کردم و اومدن آنژیوکت زدن و نوارقلب و وصل کردن و یه سُرُم هم زدن که فشارم یهو نیوفته..
بعد ک اینکارارو کرد.ماماهه رفت و گف یک ساعت دیگه میام معاینت کنم