خب سلام
اومدم از تجربه زایمان سزارینم بهتون بگم ،من خیلی راضی بودم از عملم چون هم بخیه هامو خوب زده دکترم و هم کلا برام تا اینجا راحت بوده
من دوفرودین ک ۳۷هفته شدم بخاطر فنری ک توی کلیم گزاشتن ختم بارداری داد دکتر
ساعت ۶صب رفتم برای عمل ،اولین نفر وارد اتاق عمل شدم (قبلش ان اس تی گرفتن ،فشارمو چک کردن و سوند رو وصل کردن ،میگفتن سوند درد داره ولی درد نداره درواقع یکم سوزش داشت موقع وارد کردنش ک اونم بعدش تقریبا ی دیقه بعدش سوزشم رفت)وارد اتاق عمل ک شدم بیحسیو زدن و پرده رو کشیدن و اقا مهیار ساعت۸:۳۰به دنیا اومد، اونجا سریع شکممو دوبار محکم فشار دادن وبردنم از اونجا ریکاوری منو ولی بچه رو نزاشتن بغلم چون مهیار یکم حالش بدشده بود و سریع بردنش دستگاه
تقریبا بعد نیم ساعت علائم حیاتی مهیار بهبود پیدا کرد و اوردن سریع شیر دادن بهش و گراشتن روی سینم و مارو اونجوری بردن اتاق اثر بیحسی ک رفته بود دوبار هم اونجا شکممو فشار دادن درد داشت واقعیتش ولی تا دستشو میکشه سریع خوب میشه دردش
بعد ۱۲ساعت مایعات مصرف کردم و تقریبا بعداز نیم ساعت از تخت اومدم‌پایین و راه رفتم
راه رفتن بعداز عمل سزارین نمیگم سخت نیست ولی اونجوری ک بعضیا ازش غول ساختنم نیست دو سه قدم اولش سخته بعدش دیگه هیچی نیست
من به درخواست دکترمم از پمپ درد استفاده نکردم چون گفت مخدره و وارد بدن نوزاد میشه
من شیاف استفاده کردم هر ۸ساعت و دردی نفهمیدم

۱۲ پاسخ

دکتر من سوند استفاده نمیکنه اصلا

سلام عزیزم یه سوال داشتم کدوم دکتر عمل کرد

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردین؟هزینش چقدر شد؟

به سلامتی

چشمت روشن عزیزم. ولی اون سختی راه رفتن بعد عمل برا بدن هر کسی متفاوته خدارو شکر برا شما راحت بوده ❤️

خداروشکر عزیزم

من خیلی اذیت شدم هنوز ک هنوزه مواد سری تو پامه پام خیلی درد میکنه😢

بسلامتی عزیزم انشالله ماهم ب راحتی فارغ بشیم🥺

خیلی خوبه که از تجربیاتتون میگید و یکم دلمون آروم میگیره خداراشکر که این مرحله را بخوبی گذروندید قدمش براتون پرخیر و برکت باشه😍😍😍

تجربه منم همینا بود سوند هیچ دردی نداشت راه رفتنم یکم قدم و نتونستم اول صاف کنم ولی بعد بهتر شد ام وااااای از اون فشارهایی که میدنننن ای وااای یادم میافته گریم میگیره 🥲

بسلامتی عزیزم

لیزری کردین

سوال های مرتبط

مامان پایار مامان پایار ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان آنیسا مامان آنیسا ۳ ماهگی
تجربه زایمان-پارت 2
ویک قسمت بدی ک داشت دوبار معاینه شدم یکی برا دهانه رحمم یکی برای تحریکی ک نمیدونم واقعا دلیلش چی بود و حق اعتراض هم نداشتم چون اونا کار خودشونو میکنن.بعد از 3ساعت تلاش ک شاید بتونن بچمو بچرخونن که سفالیک بشه نشد بردن دوباره سونو دیدن بازم بریچه .لباس اتاق عمل پوشیدم سوند وصل کردن ک دردی نداشت فقط یکم سوزش داشت ولی قابل تحمل بود ساعت 10تو اتاق عمل بودم اون آمپولی ک ب کمر میزنن برای بی حسی هم من ک دردی متوجه نشدم اصلا .ساعت 10و25دقیقه دخترمو گذاشتن رو سینم عملم خداروشکر زود تموم شد دکترم گفت چون چربی نداشتی و لاغر بودی هم زود بچه بدنیا اومد هم زود بخیه زدیم تا ساعت 11و45دقیقه تو اتاق ریکاوری بودم بعدش رفتم توی بخش تا ساعت 8شب هم اجازه بلند شدن و خوردن نداشتم ساعت 8ک شد آروم آروم نشستم ک سخترینش همین بود برام و راه رفتن اونقدی سخت نبود از نظر من .و یه چیزی ک خیلی کمکم کرد همون شیاف بود ک توی تاپیک ها دیده بودم همه گفته بودن ببریم و هر 4ساعت استفاده کنیم و من استفاده کردم و اصلا درد آنچنانی نداشتم توصیه میکنم حتما شیاف همراهتون باشه .از بخیه براتون بگم ک اصلا درد نداشت وقتی کشیدم بعدش خیلی احساس سبکی داشتم.اگه سوالی دارین در خدمتتون هستم
مامان آنیل مامان آنیل ۱ ماهگی
سلام بچه ها منم اومدم با تجربه سزارینم. 26 اسفند ساعت 6ونیم بعد از ظهر با همسرم رفتیم بیمارستان کسری و یه ساعت کارای بستری طول کشید و منو بردن زایشگاه بستری کردن تا دکترم بیاد تشخیص الکی بده ک این نمیتونه طبیعی بچه بدنیا بیاره باید سزارین شه. من رفتم زایشگاه بستری شدم غیر منم هیچ مریض دیگه ای نبود. ساعت 8ونیم دکترم اومد و تایید کرد و ده دیقه به 9 من رفتم اتاق عمل و ساعت 9ورب صدای بچمو شنیدم ک بهترین صدای عمرم بود، آوردن گذاشتن بغلم ک انگار دنیارو بهم دادن!بعدش بیس مین طول کشید بخیه اینا بزننو بعدش بردنم ریکاوری ساعت 10 رفتم بخش و تا چن ساعت اصلا دردی نداشتم چون سر بودم بعدش ک بی حسیم رف یکم درد داشتم ک پمت درد گذاشتنو هیچی نفهمیدم و تا فرداش تو بیمارستان بودمو ساعت 7 غروب مرخص شدم ک یکی از بهترین خاطرات عمرم بود. در کل خاستم بگم اونجوری ک میترسیدم نبود هیچ کدوم از مرحله هاش از سوند گرفته تا اتاق عمل و ماساژ رحمی و خود عمل هیچ کدوم هیچ ترسی نداش با خیال راحت برین عمل کنین. دکترمم فرانک راسخ بود
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ ماهگی
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان ائل آرا مامان ائل آرا ۴ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانمو بگم( سزارین)
من جمعه ۲۳ آذر شب رفتم بستری شدم که فرداش اولین نفر عمل شم
شنبه ۲۴ اذر ساعت ۸ اومدن سوند وصل کردن که دردی نداشت چون خودمو شل کرده بودم یکی بود سفت کرد خودشو و کلی عذاب کشید
بعد۸/۳٠ اومدن و منو بردن اتاق عمل و آمپول بی حسی زدن ک اونم دردی نداشت و دردش مثل امپول معمولی بود.. پاهام گرم شد و خیلی زود بی حس شدم...
یه پرده کشیدن و حدود ده دقیقه بعد صدای نینیم اومد🥺تمیزش کردن و اوردن گذاشتن رو صورتم و گریش بنداومد بعدش یه ربع اینا طول کشید تا تموم شه عملم و بردن ریکاوری ک اونجا نینیو گذاشته بودن رو سینم و شیر میخورد حدود ۱/۳٠ ساعت ریکاوری بودیم و بعدش رفتیم بخش...اومدن یبار شکممو فشار دادن ک خیلی درد داشت ولی فقط ی لحظه هست دردش بعدشم 8ساعت گذشتو بلندم کردن راه برم ک خیلی اذیت شدم ولی خب ادم بخاطر بچش مجبوره تحمل کنه
در کل راضی بودم و خداروشکر که صحیح و سالم تموم شدیم🥰الانم دخترم کنارم خوابع و هنوزم ک. هنوزه وقتی نگاش میکنم چشام پر میشه🥺♥خدایا دامن همه چشم انتظار هارو سبز کن
مامان معجزه خدا🩷 مامان معجزه خدا🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۱
خب چهارشنبه ساعت ۷ رفتم بیمارستان مدارکمو چک کردن برام نوار قلب بچه رو گرفتن سرم زدن ولی از ترسم نداشتم سوند وصل کنن چون دکترم عمل داشت اتاق عملم شلوغ بود دوازده ظهر تازه منو بردن اتاق عمل من دیگ یازده نیم اجازه دادم سوند وصل کنن پرستارش خیلی مهربون بود واصلا سوند درد نداشت انقد میترسوندن منو بعضیا بعد با گریه از ترس رفتم اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد امپول زد به نخاع بی حس شدم شاید باورتون نشه اونم درد نداشت خداروشکر بعد بی حس شدم کارشونو شروع کردن یکم حالت تهوع گرفتم سریع پرستار برام امپول زد بعد ساعت دوازده نیم دخترم به دنیا اومد بعد خودمو دخترم بردن ریکاوری من همین جوری میلرزیدم پرستارا هی میومدن سرم امپول میزدن ساعت سه نیم رفتم بخش تا ساعت های شش درد نداشتم چون هنوز بی حس بودم ساعت ۸ گفتن میتونی مایعات بخوری ساعت ۹ اومدن گفتن باید بلند شی با بدبختی درد بلند شدم چند قدم راه رفتم گفتن بسه به نظرم سزارین سخت ترین مرحله اش همینه بعدشم دردهام شروع شد پمپ درد نداشتم ولی هی پرستارا میمودن شیاف امپول میزدن برام تا فردا صبح که هی بهم شربت میدادن شکمم کار کنه خداروشکر کار کرد ساعت ۱۲ مرخص شدم اومدم خونه حالا داستان اینجا شروع میشه بعد چند روز شکمم قرمز میشه تا نافم دیگه رفتم دکتر گفتن این داروها امپول هارو استفاده کن اگه خوب نشی باید بستری شی چقدر گریه کردم توسل کردم خداروشکر بعد چند روز قرمزی شکمم رفت با قرص دارو امپول پماد تک خونه خوب شدم حالا فردا میخوام برم بخیه هامو بکشم
مامان قند مامان قند روزهای ابتدایی تولد
توی ریکاوری بالا سر هر مامانی ی ماما بود ، توی تایمی ک من خواب بودم بچمو به باباش نشون داده بودن و بعد اوردن رو سینه من گذاشتن که بریم بخش، من توی اتاق عمل پمپ درد خواسته بودم و بهم وصل کرده بودن اروم بودم ، خواستم اتاق خصوصی بگیرم ک پرشده بود چون اون روز روز شلوغی بود ،رفتم اتاق دوتخته اما اونجا تنها بودم اتفاقی و کسی نیومد( اگر براتون مهمه راحت باشید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون رفت و امد میشه من چون دوازده عمل شدم اتاقا پربود اما شانس اوردم) شیاف گذاشتن برام ، مسکن زدن ب سرمم و پمپ درد ، اروم بودم اما درد هم حس میکردم ولی بشدت گشنم بود و دوس داشتم چیزی بخورم ک هشت ساعت بعد مجاز به خوردن شدم کتچی و چای عسل و اب کمپوت و مایعات و‌اگر بری برای مدفوع بعدش اجازه میدن غذا هم بخوری ک من اخرشب رفتم غذا خوردم و بعد ازون رفتیم کلاس اموزشی ، شب منو راه بردن سرویس بردن و‌… صبح هم چند دکتر و ماما خودم و دخترم رو چک کردن ، فیزیوتراپ اومد اموزش و ورزش داد ، و بعد ازون مرخص شدیم‌