۸ پاسخ

مرسی ازت من چیه😂بگو ممنونم از خودم

من ۲۹ تولدمه😂۲۰ روز از من بزرگتری تولدت مبارک عزیزم

تولدت مبارکا عزیزم

مبارکه عمر باعزت داشته باشی

خودتو از طرف منم ببوس.😘😁🥹🌱

برات خوشحالم عزیزم آن شاالله بچه اتو سالم تو بغل بگیری تولدتمممممممم هزار بار مبارک باشه

تولدت مبارک عزیزم انشالله سال دیگه نی نی بغلت جشن بگیری

خداروشکر ان شاءالله با اومدن پسرت همه چی قشنگتر بشه

سوال های مرتبط

مامان نینی پسر👶🩵 مامان نینی پسر👶🩵 هفته سی‌ویکم بارداری
مامان پنبه مامان پنبه هفته بیست‌وهشتم بارداری
روزی که از وجودت باخبر شدم نمیدونستم چه احساسی داشته باشم. نه خوشحال بودم، نه ناراحت. میترسیدم! اما وقتی صدای قلبتو شنیدم و دیدم مثل یه لوبیای کوچولو اون گوشه از منی، قلبم برات رفت. تازه داشتم بهت عادت میکردم و باورت میکردم که اون تصادف لعنتی اتفاق افتاد. وقتی با شکم افتادم زمین بی امان فریاد میزدم. مردم جمع شده بودن و فکر میکردن چقدر شدید آسیب دیدم. اما همش بخاطر ترس از دست دادنت بود...
اون روزا گذشت و فهمیدیم تو حالت خوبه و منم داشتم از دردای اون تصادف رها میشدم، که رفتیم برای سونوی انتی. وقتی دیدم چقدر بزرگ شدی و دستاتو تکون میدی و انگشتتو میخوری، قلبم بیشتر از قبل برات رفت. فکر میکردیم دوباره همه چیز خوب شده. اما وقتی چندتا دکتر متخصص و فوق تخصص ریسک بالا تشخیص دادن و حتی از نامه به پزشکی قانونی برامون گفتن، دنیا رو سرم آوار شد. اون روزهایی که گذشت از هر فرصتی توی خلوتم برای گریه کردن استفاده میکردم و دنیام سیاه و سفید شده بود. سعی میکردم ظاهرمو حفظ کنم اما هیچ چیزی نمیتونست واقعا خوشحالم کنه. از زندگی بیزار شده بودم. تااینکه رفتیم برای آمنیوسنتز. باز هم ترس از خطرات این آزمایش که همه ازش میگفتن. بالاخره فردای اون روز 23 اسفند از آزمایشگاه تماس گرفتن و گفتن تو سالمی. فقط خدا میدونه اون لحظه چقدر برام عزیز بود و دنیام دوباره رنگی شد. همه اینها گذشت و امروز دقیقا 6 ماه شد که تو با منی و فقط 100 روز تا دیدارمون باقی مونده دخترک قوی من.
مامان گل پسری🩵🧿 مامان گل پسری🩵🧿 هفته سی‌وپنجم بارداری
پسرکم دوردونه مامان قربون چشات برم میخوام اینجا برات یه چیزی تعریف کنم که بمونه به یادگار شاید بعدها خوندیش و توام مثل من ذوق کردی🩵💋🌸🧿
دیشب کنار بابایی دراز کشیده بودم و بغلم کرده بود،دستاش رو دستام بود که تو شروع کردی به تکون خوردن سریع دستاشو گذاشتم رو شکمم تا تکوناتو حس کنه اخه میدونی هربار بهش میگفتم داری تکون میخوری با تعجب و گنگ نگام میکرد و میگفت یعنی میفهمی خواستم اونم بفهمه و حست کنه اون لحظه که زیر دستاش حست کرد واسه اولین بار هیچ وقت صورت باباتو و اشک تو چشماشو و ذوقشو نمیتونم فراموش کنم...تو قشنگ ترین حس توی این دنیای بی رحمی برامون پسرم...انقدر داشتنت قشنگه که نمیشه با هیچ جمله ای تعریفش کرد...بعدش تو دیگه تکون نخوردی پسرک شیطونم😂😂باباتم ترسید که نکنه دستاش اذیتت کرده سریع دستاشو ورداشت و گفت اا فک کنم دستم سنگینه اذیت شد😭😂😍و من بازم چشام قلبی شد از اینکه دیدم انقدر قشنگ نگرانته و به فکرته😍😍مامان دورت بگردم من دیشب دیگه خیالم راحت شد که چه من باشم کنارتون چه نباشم بابایی مثل کوه همیشه پشتته قربون دوتاتون برم که شدید تمام دنیام🧿🌸🩵


این حس قشنگ و برای تمام عزیزای چشم انتظارم از خدا میخوام🙏🙏