سلام خانما دارم دیوونه میشم 😢 عموی بچم یه ساعتی میشه پسرم رو آورده پیش من بعد مامانم میخواست بوسش کنه پسرم نمیذاشت برگشت به مامانم یه حرف خیلی بد زد اعصابم انقد خورد شد برگشتم یه سیلی زدم بهش خیلی گریه کرد خودمم گریه کردم اون بی شرفا یادش دادن خودشون فقط با فحش با همدیگه حرف میزدن عاشق اینم بودن بچه هم از این حرفا یاد بگیره شوهر بی شرفم کلا به مادرش به شوخی اینا فحشای زشت میداد کلا ناموسی
حالا دارم اون حرفا رو از پسرم میشنوم بعد یکم پیش دوباره باز همون حرف زشت رو تکرار کرد بازم به مامانم گفت روی دستش زدم می‌دونم تنبیه بدنی جواب نمیده توروخدا یه راهکار بدین بچه رو چیکار کنم از یادش بره سنش کمه متوجه نمیشه. اون موقع ها میگفتم به بچه این حرفا رو یاد ندین لج میکردن با من علاوه بر این یدونه هم 👍🏼 با این انگشت شست میگن بیا
اونو هم یادش دادن ... تازه بچم به مامان و بابام می‌گفت مامانی و بابایی یادش دادن حالا اسم پدر و مادرم رو میگه من با این بی وجودا چیکار کنم گفتم طلاق میگیرم راحت میشم از دست فحشاش و کتکاش حالا پسر خودمم داره شبیهش میشه با زن برادرش در ارتباطم البته نه که همیشه حرف بزنیما در حد خیلی کم بنظرتون بهشون بگم که یادش ندن؟ آخه می‌دونم بازم لج میکنن

۲۳ پاسخ

سلام عزیزم مگه زیر۷سال نیست چطور پیش پدرشه؟اونجا کی ازش نگه داری میکنه
چرا درخواست ندادی که تا ۷سالش بشه پیش خودت باشه بعد بدنش ب پدرش؟

فقط باید از اون آدما دورش کنی همین

وای حالا برعکس من این مشکلو با خانواده و تیروطایفه خودم دارم همش حرفای زشت یادش میدن لایک کنم بخونم

نمیتونی به بهانه بددهنی و تربیت بد حضانت بچه تو بگیری؟

کاش الان که تا ۷ سالگی میتونی نگهش داری پیش خودت بود تا حداقل زمینه‌ی تربیتش با تو باشه
کاش میتونستی مستقل باشی
امیدوارم همونی بشه که میخوای

خب حضانت بچتو بگیر پشت بمونه بهت عادت میکنه بهش محبت کن با زدن داد فریاد هیچی درس نمیشه مستقل باش

جدا شدی مگه ....بچه ات پیش شوهرته

فقط نباید بره بگی ام بدتر میکنن

وقتی با اونا داره زندگی می‌کنه خواه یا ناخواه از اونا یاد میگیره
متاسفانه کاری نمیشه کرد
فقط میتونی با محبت و حرف به پسرت آموزش بدی که اینجور حرفا زشته

وای بر من وای ببین دعواش نکنی ها


شاید اینکار رو می کنن بزنیش ازت دور شهر بچه

هرچقدرم زشت حرف بزنه

آخه بچه دوساله سیلی

اول این که زدن فایده نداره
دومم این که نرو خونشون نزار بچتو تنها ببرن
بعدشم وقتی همسراین حرفا رو میزنه از بچه چه انتظاری داری

سعی کن ب پسرت بفهمونی ک حرف زشت رو نباید تکرار کنه اصلا نزنشه بدتر میشه بگو باهات قهر میکنم ازت ناراحت میشم هرکی حرف بد زد تو گوشاتو ببند و تکرار نکن بیا. بهم بگو حسابشو میرسم بگو بچه ای ک حرف بد بزنه هیچکس دوسش نداره مدرسه نمیزارن کسی باهاش بازی نمیکنه دوست نمیشه همیشه اینارو بگو ط ک نمیتونی ب اونا بفهمونی ک جلو بچه حرف بد نزنن پس کاری کن ک اونا خجالت بکشن بگو هرکی حرف بی ادبی زد و گفت ک ط بگو بگو من مثل شما بی ادب نیستم تا از خجالت اب بشن بگو دیگه اگه نگی من برات ی جایزه خوب میگیرم فردا برو ی چیزی براش بخر بگو اینو‌خریدم ک دیگه حرف بد نزنی و پسر خوبی باشی

اون نه گناهی داره
نه میفهمه چی به چیه
لاقل وقتی پیشته باهاش مهربون باش

کتک جواب نمیده باید هیچ واکنشی نشون ندی بعد سریع یه کلمه دیگه به جاش بگو‌یه کلمه قشنگ بعد هم وقتی پیشت تو‌واسش کتاب های بخون که درمورد فحش دادن هست اون بچه که نمیدون جی میگه مثل طوطی تکرار میکنه وقتی بزنی بدتر میشه

بعدشم بچته یعنی نمیتونی از حق بچت دفاع کنی
بگو بچمه نمیخام ببرین کی میتونی بدون اجازه تو بیاد بچه رو از کنارت ببرع
شیر زن باشی پدر همشونو در میاری
یا هم میزاری پسرت شبیه اونا بشه الان بزنی دهنش ک حرفو نگه دوسال دیگ چی؟

طفلکی بچه

من خانواده شوهرم میدونستن تنها دخترمو بدون خودم اونجا نمیفرستم هی لج ب شوعر م ک گیسو رو بیار ی بار بی خبر برد اومد خونه ی داغی رو‌دلش گذاشتم ی ابرو حیثیتی ازش بردم ک دیگ جرات همچین غلطی و نکرد خانوادش ی سال نه پسرشونو دیدن نه نوه اشونو الان برام دولا راست میشن جرات ندارم بهم چیزی بگن
توام وقتی میبینی اروم حرف میزنی احترام میذاری حالیشون نیس ی جوری بزن تو دهنشون ک اون فحش و یادش بره اشغال عوضی

هی خواهر من این مشکلو داشتم شدم جا مسخره و توهین همه مردم پسرم خیلی حرفای بدی میگف خییییلی اعصاب برا نزاشت

و جدی باهاشون برخورد کن بگو دارم با زحمت بچه آمو بزرگ میکنم
لطف کنید از این حرفا حرکت ها نشون بچه خودتونو بدید نه بچه مردم

فقط دوری کنید ازشون
پسر هم تکرار کرد بگو نه مامان زشته عیبه نباید بگی

بچه این سنی هرکاری بقیه بکنن تکرار میکنه.

سوال های مرتبط

مامان باران و کیان مامان باران و کیان ۲ سالگی
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خانما یه چیزی مینویسم اما نیاین بگین تو چقدر حسودی چشمت به بچه های مردم هست و این حرفا دیروز رفته بودم خونه خواهرشوهرم روضه دوستش بچش همسن پسر منه بعد اتمام روضه یه بشقاب میوه خوری حلوا عربی با نون خورد به علاوه سه تا خرمای آغشته به ارده که داخلش هم گردو بود به همراه نون حلوا عربی کلا سنگینه من یه قاشقم بشه دوتا سردرد میگیرم به همراه یه کیک یزدی بچه خواهرشوهرم ۶سالشه یه عالمه حلوا با نون خورد با سه تا کیک یزدی با یه بشقاب پلو خورش شام خورد آره هر چی شما میگین واقعا من شمردم اصلا ناخودآگاه به جایی رسیدم همش خوردن بچه ها مردم رو نگاه میکنم مشکلی هم ندارم فقط دلم میخاد بدونم پسر من چرا هیچی دلش نمیخاد به هیچی علاقه نداره سمت هیچی نمیره حتما باید به زور بش بدم غیر زور رو هم امتحان کردم تو این دهه اینهمه بیرون بودیم گشنه و تشنه بود کلی نذری میدادن هیچوقت طلب چیزی نکرد بعد اینا رو به شوهرم میگم میگه اونا مشکل دارن منم میگم بچه ما مشکل داره نه اونا وگرنه همین حلوا رو تمام بچه ها له له میزنن براش خیلی حرص میخورم مطمئنم ام اس میگیرم