۱۱ پاسخ

البته موافقم من با کسی مسافرت برم بهم خوش نمیگذره مخصوصا خانواده شوهر بعد عب نداره حالا که رفتی دیگه شده دیگه سعی کن بهت خوش بگذره تازه از خداتم باشه پسرتو نگه دارن تو یکم استراحت کن من با مامانم اینا رفته بودم مشهد کلا بچمو دیگه گردن نمیگرفتم بابام میگفت یه زحمت بکش یکمم تو بغلش کن🤣🤣🤣

سخت نگیرخواهر.خودت پیرمیشط،کاریش نمیشه کرددخترمنم ایتجوری بود اونقدحرص میخوردم که نگو...خودش که بزرگترشدخوب شد.‌خواهرزاده منم بازهمینه پسرش ۲۴ساعتی تلپه طبقه ی پایین خونه پدربزرگش.....مسئله وقتی حله که یکم فاصله باشه یین خونه ها...من بعدجداشدنمون شایدحوالی چندماه هرروزدخترم باگریه میرفت اونور ..هنوزبرنگشته ازاونجا دوباره میرفت یعنی خونه ما ی ساعتم نمی موندمن گریه میکردم.داغون شدم ولی اون کارخودشومیکرد...کم‌کم‌ازسرش افتاد

بابا دیووونه ای اتفاقا راحتی اگ ب خودت میچسبید باونام هیچ کمکی نمیدادن بیخیال میبودن با دوتا بچه بدتر زهرمارت میشد
الان ک نگه داشتن سخت نگیر لذت ببر
بعدا ک برگشتین ی فکری میکنی
تازهه هرچی بزرگتر بشن برمیگرده سمت خودت
کدوم بچه ای اینجوری مونده ک پسرتو بمونه

چون پیشت نمیاد میگی اذیت؟ چرا پات بشکنه چیزی نشده ....خب چن وقت یکبار مادر بزرگش را میبینه؟

اذیت نکن تایم داره این موضوع از یه جایی به بعد میچسبه به خودت

منم این مشکلو با دخترم دارم و این مسئله داره عین موریانه تمام جونمو میخوره دختر من یکسالشه از صب تا شب باهاش وقت میگذرونم بازی میکنم محبت میکنم اما بازم فقط پشت باباشو مامانم گریه میکنه منو زیاد نمیدونه انگار دارم دیونه میشم

دیونه ای؟
خب بهتر برو بگرد بچرخ
اون بزرگتر شه خودش خوب میشه تو داری لحظاتو از دست میدی

درست میشن عزیزم لذت ببر بابا راحتی دیگه

پسر منم اوایلش همین‌جوری بود دیگه بزدگتر شد خوب شد و این خییلی مسیله پیش پا افتاده ای که اینقدر بهم تون ریخته

بنظرم خیلی داری بزرگش میکنی عزیزم
درست میشه
بچه ها تنوع طلبن ادمای جدید دوست دارن
الکی مسافرت رو زهر مار خودت نکن

عزیزم چرا ناراحت میشی از این رفتار مادرا حس خوبی به مادر بزرکاشون دارن مطمعن باش هیچکس جای تورو واسش نمیگیره بزرگترم که بشه این وابستگی کم میشه ولی کلا جایگاه مادربزرگ برای نوه خیلی عزیزو ویژس

سوال های مرتبط