۴ پاسخ

من الان به شدت به خواب احتیاج دارم بدنم خسته س شدید به استراحت نیاز دارم همه بهم میگفتن بعد زایمان میگی ایکاش باردار میموندم ولی من بازم با این همه سختی ای که میکشم اصلا دوست ندارم به بارداریم برگردم وای درد شدید استفراغ بی حالی یبوست ضعف سرگیجه بد خلقی امپول شیاف دارو اه اه چیه بارداری مسخره ترینه

دهنم سرویسهههه
همش میگم کاشکی زود زایمان کنم میترسم بعد زایمانمم بگم چرا قدر بارداریمچ ندونستم😐

خداروشکر برامنم دعا کن ب خوبی بگذره بسلامت دنیا بیان 🙏

خداروشکر

سوال های مرتبط

مامان ایلیاو ارمیا مامان ایلیاو ارمیا روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۲
آمپول فشار که تزریق شد کم کم دردام ریز ریز شروع شد خفیف بود نوار قلب که تموم شد منو بردن تو اتاقم و دردام دیگه داشت لحظه‌ به لحظه بیشتر می‌شد اولش هر پنج دیقه در حد درد پریودی اومد ماما معاینه کرد گف سع سانت بازی پاشو راه برو و ورزش هارو شروع کن دیگه دردام ریتم گرفته بود و هر دو دیقه زیاد میشد ولی بازم قابل تحمل بود.شروع کردم ورزش های لگنی رک انجام دادن و راه رفتن خداروشکر نتیجه داد وزودی باز شدم دکتر گف چون بچت ریزس زودی به دنیا میاد ساعت سه و نیم دردام شدید شد معاینم کردن گفتن عالی پیش رفت کروی ۷ سانت بازی پاشو راه بزو ولی دیگه توانشو نداشتم دراز کشیده بودم و درد میکشیدم خلاصه ماما چند بار معاینه کرو ک بیشتر رحمم تحریک میشد و میگف حس زور داشتی بدون داری فول میشی ساعت ۴و نیم دردام خیلی خیلی شدید شد و من فول شدم و با دوسه بار زور زدن زیاد پسر خوشکلم با وزن سه کیلو به دنیا اومد. از هفته ۳۲ میگفتن وزنش خیلی کمه و مرتب لیدی میل مصرف می‌کردم خدارشکر وزنش نرمال بود و من بیخود این همه مدت رو استرس داشتم. بخیم یه کوچلو خوردم.خداروشکر زایمان خوبی داشتم و به خیر گذشت .انشالله قسمت همتون 😍😍