۶ پاسخ

بهترین کارو کردین چه خوب که اطرافیان دست نکردن تو حلق بچه

وای خدا مرگم بده یه بار پسرم تو 9 ماهگی داشت انگور میخورد یهو پرید تو گلوش داشت کبود میشد شوهرم نجاتش داد من جیغ میزدم محکم میکوبیدم تو سرم یهویی هول شدم 😭😭😭
خداروشکر برا بچت اتفاقی نیفتاد🙏

یا خدا قلبم اومد تو دهنم خدا رحم کرده خواهر خدا رو شکر الحمدالله خدایا شکرت واقعا سر شدم ی لحظه ،چون پسر منم یبار اینجوری شد لقمه تو گلوش گیر کرد خدا رحم کرد شوهرم خونه بود ،

منم همیشه همین کار میکنم دختر من از نوزادی چون بلعش ضعیف بود زیااااااد خفه میشد الان خوب شده انقد خفه شده برای من عادیه
من تو هلال احمر اموزش دیدم ولی اصلا من زورم نمیرسه دخترم بزارم رو دستم برای همون از پاهام کمک میگیرم منظور به روش بچه لباس آبی نمیتونم

اولین اقدام واسه مادر هست. گاهی بزرگترا عجله میکنن و یادشون میره نحوه صحیح ضربه زدن به پشت چجوریه و با ضرب دستشون بچه بیشترآسیب میبینه.من پارسال پسرم رنگای کنار درحمام رو کند و دهنش کرد تاچشمم افتاد دیدم داره خفه میشه انگارمیخادعوق بزنه فوری برعکسش کردم دستمو حالت فنجون کردم(حالت مُشت آب کردن)زدم پشتش دیدم خارج نشد با چنان سرعتی چادرپیچیدم دورم همونجوری برعکسی گرفتمش باشتاب دویدم سمت خونه همسایه واسه کمک طفلی تامنو دید گفت چیه چیشده فقط تونستم بگم داره خفه میشه تابچه روگرفت دستشو کردتو دهنش ولی چیزی نبود و بچم سرفه کرد بهش آب داد گفت همون ک برعکس گرفتی یارفته پایین یا دراومده .انقد ترسیده بودم زبونم بنداومده بود فقط گریه میکردم

وای منم میترسم اینجور مواقع

سوال های مرتبط

مامان گل بهاری مامان گل بهاری ۲ سالگی
چند روز یکی از اقوام جوان مون فوت کرد خیلی روحی بهم ریختم الانم چند روزه دخترم تب داره تو 24 ساعت شاید 3 ساعت هم نخوابیدم، از اون طرف نتونستم برم سر کار به خاطر دخترم مجبورم تایم که تو روز دخترم خواب دورکاری کنم، خانواده ام هم ازم دورن، خانواده شوهرم هم که اصلا باهاشون ارتباط ندارم بر فرض که رابطه داشتیم برام بچه نگه نمی‌داشتن دخترم هم همش چسبیده بهم اینا رو گفتم که بدونین چقدر تحت فشار روحی و جسمی هستم
شام خورده بودیم دخترم هم که لب به غذا نمیزنه وسایل سفره رو یکم جمع کرده بودم یه شیشه شور درش باز بود خودم و شوهرم داشتیم ازش می‌خوردیم دختر کوچیکم هی چسبید بهم نمیفهمیدم چی میخواد کاری که هرگز نکرده بود یهو سر شونه ام رو گاز گرفت اصلا دلم از حال رفت جیغ زدم یهو خواست پام رو گاز بگیره داد زدم رو به شوهرم که چرا بلند نمیشی بچه رو بگیری اونم هم زمان که بلند شد داد زد یه بچه دوساله است دیگه و پاش و زد به ظرف شور همه رو ریخت تازه طلبکار هم هست به خدا جای دندن دخترم کبود شده و خون میاد منم یه پتو و بالشت برداشتم رفتم یه اتاق دیگه خوابیدم دخترم با شوهرم تنها باشن
هی این یک هفته تحمل کردم گفتم شوهرم کارش سنگین شب بخوابه گناه داره، حالا امشب بالاسر بچه مریض بشینه
فردا هم تولدش میخواستم فردا صبح برم براش کیک بخرم، ناهار بریم بیرون، عصر هم بریم براش به سلیقه خودش، کفش و شلوار و پالتو بخرم، اصلا دلم نمیخواد حتی دیگه بهش تبریک بگم چه برسه خرید کادو و کیک و....
دخترم