یهو یادم افتاد ب شب اولی ک اومده بودیم خونه و بچم همش گریه میکرد منم شیر نداشتم
مامانمم نمیزاشت شیرخشک بدیم یواشکی شوهرمو فرستادم داروخونه شیرخشک گرفت اوردیم تا مامانم نبود درست کردیم و براامتحان یکی دوتا قطره چکون دادیم (اصلا تجربه ای نداشتم چقد باید میدادم)این بچه شیرخشکا ک خورد گریه هاش شدید تر شد و تا صب نخابید من و شوهرم همش فک میکردیم ازونه ک بهش نساخته و گریه میکنه نگو بچم گشنش بوده هربار یادش میفتم از عذاب وجدان دلم میخام اب شم برم تو زمین ک بچم از گشنگی گریه میکرد و من نمیدونستم چشه.نمیدونم چرا نسلای قبل ما فک میکنن شیر خشک سمه!!ینی حاضر بودن بچم گشنگی بکشه ولی شیرخشک ندم😢😢

الهی🥲🥲🥲 اونوقت مامان من یواشکی دورازچشم من به دخترم شیشه داد
سینه منو نگرفت همش گشنش بود گریه میکرد هی من مقاومت میکردم که ندم شیرخودمو بخوره اخرش مامانم عصبانی شد گفت مگه میخوایم زهر بدیم بهش والا که شیرخشک از شیرتوبهتره الان مامانا اونقد استرسین شیر درست حسابی هم ندارن
تا رفتم دشویی اومدم دیدم با شوهرم شیشه رو دادن دهن دخترم میگن بخور بخور الان مامان میاد😂 اونم یجوری همه رو سریع خورد انگار میفهمید چی میگن

آره بخدا من وای بچه اولم همون روز تو بیمارستان شیر داشتم اومدم خونه هم بچم‌سیر دلش شیر میخورد ولی واس دومی اصلا نداشتم مامانم گفت شیر خشک نده منم ندادم تا این که کم کم زردی گرفت بخاطر این که شیر درست نخورد بستریش کردم و شیر خشک خریدم دادم تا زردیش اومد پایین فقط یک ماه خورد دیگه شیر خشک نخورد الان شیر خودمو میدم ولی به شیر خشک حساسیت داره دیگه نمیخوره ولی الان یاد اون روزا میوفتم عذاب وجدان میگیرم که چرا اهمیت ندادم شیر خشک زود تر بگیرم بچم از کم آبی بدنش زردی نگیره

الان شیر خشک میخوره؟؟