ما از اول عید خونه مادرشوهرم نرفتیم اوایلش که شمال سمت رشت بودن ویلا خودشون همش میگفت حالم بده اضطراب دارم دلهره دارم بعدم که اومدن میگفت خیلی حالم بده ولی همش عکسش تو مهمونیا بود بعدم که شوهرم زنگ زد گفت ۱۳ بدر میایم خونتون گفت مانیستیم رفتیم مازندران دست جمعی شوهرمم گفته اگر مرضیه بفهمه ناراحت میشه اینا هم هیچ جا نرفتن به ماام میگفتین حتی من بارها گفتم اگر رفتین مازندارن ما رو حتما بگید اونجا امکاناتش واسه منه بچه دار بیشتره خلاصه دیشب دیدم مادرشوهرم ۵۰۰ تومن زده عیدی عید فطر منم پولشو پس دادم تو دلم گفتم مگه منو میخوای بخری؟! حتی عید اولین نوه که بچه من باشه خونه خواهر شوهرش داد که یه قشقرق بپا کردم که خونه مردم عیدی میدی این دیگه چه مدلشه انداخت به گریه زاری که نه تو مراعات منو میکنی منم خواستم عیدی بدم خیلی فاصله نیوفته از عید
دلش تنگ شده بود شاید😔
پسر من دیروز تو مسیر نیم ساعته به خونه عموم به محض اینکه سوار ماشین شدیم دوست داشت پیاده بشه.
ولی ما مقاومت کردیم و کل نیم ساعت رو گریه کرد طفلی.
وقتی رسیدیم هم تا یه ساعت داشت گریه میکرد و عقده داشت .. انگاری از دلش بیروننمیرفت 😔😔
وقتی داشتیم برمیگشتیم تب هم کرده بود
نمیدونم واسه گریه ها بود یا واسع دندون
خیلی شب عجیبی بود 😑😑
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.