همش باخودم کلنجارمیرم تا کی خونه مامانم بمونم!ینی اگ برم خونم تنهایی میتونم ازبچه مراقبت کنم؟؟استرس دارم لطفا از تجربیاتتون بگید بهم

من از هفت روزگی خودم همه رو بیرون کردم و گفتم نمیخوام کسی بیاد کمکم و خودمو زور کردم خودم کارام کنم ، خیلی خوب بود ، ب نظر من ک میتونی ، مخصوصا تا قبل چهل روزگی ک اکثرا بچه خوابه

والا میگن سزارین حداقل 10یا15روزباید خوب استراحت کنی

۱-بچه رو ، رو تخت خودت نخوابون، ممکنه خدای نکرده دست و پات بخوره تو صورتش یا غلت بزنی روش
۲- وقتی نصفه شبی بیدار میشی شیرش بدی، مطمئن شو ک خوابت نمیبره. چون ممکنه خدای نکرده وزن سینه بیفته رو بینی بچه و راه تنفسی رو ببنده.
۳- تنهایی حمومش نکن. بچه خیلی لیز میخوره. حتی اگر کثیف هم موند صبر کن یه آدم با تجربه بیاد. بچه راحت لیز میخوره از دست آدم.
۴- اگر به هر دلیلی مجبور شدی کمر ب پایینشو بشوری ، ایستاده نشور، تو حموم، بشین و بگو کسی آب بریزه. آب رو از قبل تو لگن تنظیم کن ولرم باشه.
۵- من چون شبا خوابم میگیره و میترسم خدای نکرده وزن سینه ام بیفته رو بینی بچه، بهش شیر خشک میدم تا خودمم بخوابم و از خستگی مفرط راحت شم. با شیر خشک تایم بیشتری میخوابه.
۶- دماسنج داشته باش تو خونه. دمای خونه رو تنظیم کن.
۷- پسر من دلدرد داشت، ب خودش میپیچید و گریه میکرد منم مینشستم گریه میکردم. الان نصف قطره چکون گرمیچر میدم، راحت میخوابه.
۸- اگه سخت نیست فعلا بمون خونه ی مامانت اینا.🫣من دو روز تنها بودم، جمع کردم رفتم خونه ی مامانم ۱۴ روز موندم. بعدم دیگه شوهرم تعطیل شد و کل عید کمکم کرد. الان استرس دارم دوباره بره سر کار چیکار کنم🤕

من هی میگم بزم اونجا هی میگم نرم اونا بیان بعدش میگم اونا بیان دیگ مادر شوهرم همش خونه ماهه آسایش ندارم برم اونجا بهتره

من روز اول ب حدی استرس داشتم خدا میدونه ولی بعد یکی دوروز فهمیدم اونقدرام ک فک میکردم سخت نیس تاره راحت ترم ک خودم همه کاراشو دست میگیرم

اره چرا نتونی.ولی روز اول و دوم خیلی سخت میگذره🥲🫠بع بعد عادت میکنی عزیزم.من روز اول که اومدم خونم پسرم خیلی اذیتم کرد.جاش عوض شده بود نق میزد نمیخابید😑

عزیزدلم اولا ک اصلا استرس نداشته باش . دوما دختر شما هنوز خیلی کوچکلوئه بهتره ک بخاطر روحیه ات هم ک شده تنها نباشی... من خیلی شکننده شده بودم و تا تنها میشدم میزدم زیر گریه. تا چهل روز خونه خودم بودم و هر روز یکی میومد پیشم . یه روز مادر شوهر یه روز خواهر یه روز مادر تا چهل روزگی تموم شد . بعد چهل روز یک هفته رفتم خونه مامانم و یک هفته رفتم خونه مادرشوهرم بعدش ک شرایط بهتر شد اومدم خونه خودمون

من 10روز موندمامانم پیشم ده روزم من رفتم خونشون بدش شب اولی ک رفتم خونه خودم مامانمم اومد فرداش رفت خونشون ک انقدر گریه کردم ک دیونه شدم بدش خیلی شب اول دوم سخت بود چون تجربه نداشتم تاصبح شیفتی بیداربودیم دیگه عادی شد

اولش یکی دورز اول سخته بعدش دیگه برنامه تقریبادستت میادمن الان پسرم دوماهه دخترم دوساله ونیم ببین من چه وضعی دارم خانوادمم شهردیگه ان شماشرایطط عالیه عزیزم

اره گلم چرا نتونی تنها که باشی خم چنش دست میاد روز ب روزم وارد تر میشی اصلا استرس نداشته باش از همسرتم کمک بگیر