۱۳ پاسخ

کلا خانواده شوهر یه جورین فقط خودشونو آدم حساب میکنن مخصوصا مادر شوهر

منم شرایطم مث شماعه اینقدررررر ذوق دارن و خوشحالن چونکه بچه اوله و وکلن ۱۴ ساله یچه نداشتن و شوهرم خب تک پسره ذوق دارن دیگه
ولی من میدونی قبل از اینکه ببرمش قبلش زیاد سیرش نمیکنم ک بچم زود گریه کنه ب بهونه شیر دادن ببرمش بخابونمش😂 مامان لیام حساس نباش اگه بچه اولته پس حتمن خیلی ذوقشو دارن و دوس دارن بچه کنارشون باشه نزن تو ذوقشون از اینم مشکل نساز

خب نبر پایین
بهونه بیار
منم طبقه بالای پدرشوهرمم
روزی یرب میان بالا بچه رو میبینن میرن

بزار بمیرن همشون از همشون متنفرم

عزیزم شاید فکر می‌کنن راحت نباشی تازه زایمانی

دیگه بچه ۱۸روزه ارو چراباید هرروز ببینن اون الان کوچلوعه بگو خوابه یا جواب نده اونجوری اذیت میشی

سخت نگیرچه بهترکه نمیان ونمیری

نزار ببره

بگو هرکی میخا ببینش بیاد ببینش بره نمیتونم هی پله برم بیام

نه عزیزم حساس نباش
دعوت کردن نمیخواد قشنگم خونه پدرشوهرته خودتم با نی نی برو
حساس بشی به خودتسخت میگذرونی

میفهممم عزیزم منم حدودا شرایطم مث توعه اما اون از ذوقشون اینجورین

ینی چی چه پررو و بی ملاحظه🫤

چرا اونا نمیان خونتون خب

سوال های مرتبط

مامان رضا مامان رضا ۱ ماهگی
خانوما توروخدا اگع میتونید کمکم کنید من خیلی نگرانم حالم بده
من قبل زایمان خیلی خیلیخواب سبکی داشتم اصلنم تو خواب حرف اینا نمیزدم خیلی هوشیار بودم اما الان خوابم خیلی سنگین شده میخوابم کلا بچه رو فراموش میکنم انگار یادم میره که بچه دارم یهو چشم باز میکنم بچه رو میبینم تازه یادم میفته بچه دارم با هولو ولا برش میدارم فکر میکنم خیلی وقته خوابیدمو بچه قندش افتاده تو خواب اما وقتی ساعتو نگاه میکنم میبینم فقط یکساعته که خوابیدم
تو اون یک ساعتم نه کوچکترین صدایی میشنوم نه چیزی
خیییلی نگرانم من اصلا اینجوری نبودم
نگرانم دستم بیفته رو بچه و متوجه نشم یا پتویی چیزی بندازم روش
یا اصلا نگرانم بیدار بشه گریه کنه و من متوجه نشم از خواب نپرم
وقتیم که از خواب میپرم انگار دیوونه میشم مثلا امروز هی مادرمو صدا میزدم و فکر میکردم خونه ی ماس
پنج دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیام و یادم بیاد کجام و زمان و مکانو ...
ایا امکان داره اینا از عوارض زایمان باشه یا باید برم دکتر
واقعا حالم بده و نگرانم خواهش میکنم اکه کمکی از دستتون بر میاد دریغ نکنید