۵ پاسخ

تو رو خدا نزار بترسه بعدا عذاب وجدان میگیری
حتما بگو مادر یا خواهرت بیان پیشت
به نظر من بزرگه بیشتر به بغلت و آرامش نیاز داره کوچیکه هنوز به سن اضطراب جدایی نرسیده

خب بگو خواهری مادری بیاد پیشت

وای عزیزم اینجوری که سخته گلم بچه خوابه با پسرت بازی کن کمکی بگیر اینجوری بزرگه ازت دور میشه

تايمي كه كوچولوت خوابه با پسر بزرگت وقت بگذرون نذار ازت دور شه

خدا قوت عزيزم
والا من با يه دو ماهه نميكشم چه برسه به شما
كارت سخته حقم داري
ولي كمكي نداري گاهي اين كوچكه رو بگيره شما با پسر بزرگه بازي كني ؟!
يا مثلا رو پا بخوابوني با پسري بازي كني

سوال های مرتبط

مامان محمدسبحان مامان محمدسبحان ۲ ماهگی
سلام مامانا لطفاً واسم دعا کنید که بتونم از این وضع زنده بیرون بیام
بعداز زایمان دومم افسردگی و اضطرابم خیلی شدیدتر شده انقدر که بهداشت تهدیدم کرده که وضعیت اورژانسی واست می‌زنیم مامانم چهل روزه پیشمه و دیگه نمیتونم باهاش کنار بیام همش داریم دعوا میکنیم پسر بزرگم بهش وابسته شده و هرچی میگم وابستگی و کمتر کن بچه اذیت میشه ولی انگار نه انگار اوایل زایمانم بهشون گفتم که کوچیکه رو بیشتر نگهدارید بزرگه با خودم باشه اما برعکس عمل کردن همه کارای پسر کوچیکم با خودمه اونم دیگه حتی واسه خواب با هیچکس نمیمونه عوضش از پسر بزرگم دارم فاصله میگیرم نمیتونم باهاش بازی کنم بهش غذا بدم بخوابونمش و... اونم دیگه باهام کاری نداره همش می‌ره سراغ مامانم و بهش وابسته شده تا حرفی میزنم مامانم تهدیدم می‌کنه که من میرم خودت بمون و هرجوری دوست داری تربیت کن
کاش آنقدر نمی‌ترسیدم از تنها موندن با دوتا بچه
کاش کمکی نداشتم ولی لااقل بچه هام بدخواب نبودن می‌دونم اگه اضطراب جدایی از بچه هارو نداشتم تا الان ولشون کرده بودم و رفته بودم