۱۰ پاسخ

عزیزم
این به خاطر اینه که داره دلبستگی ایمنش شکل میگیره.اتفاقا خوشحال باش.چون واسه این ازت جدا نمیشه که واسش امنیت یعنی تو.
اینا رشته های وابستگی سالمه در واقع که داره به مادرش وصل میکنه تا در آینده رابطه سالم واسه خودش پیدا کنه.دل به هرکسی نده.اگر رابطه اشتباه بود بتونه ازش بیاد بیرون.رابطه خوبی با ادما داشته باشه.
با حوصله بغلش کن نیازشو جوابگو باش.
بچه های من زیاد اینجور نیستن.
حاضرم جونمو بدم تا اینجوری بهم بچسبن.ولی نمیچسبن متاسفانه

عزیزم صبوری کن مادر همینه دیگه. یکم دلتو بزار جای دل ما که دوقلو داریمو هیچییی استراحت نداریم و تماااام زحمتهامون دو برابره... هرچی بیشتر بغل بگیری بغلی تر و جیغ جیغوتر میشه. من گاهی اصلا ب نق و گریه های بچه هام اهمیت نمیدم، اوناام یکم گریه میکنن میبینن از سمت من خبری نمیشه خودشون ساکت میشن. البته همش نه. مثلا از سه بار گریه یکبارشو که میفهمم الکیه، اهمیت نمیدم

پرسشنامه هایی که بهداشت در مورد تکامل میده رو پر کردی ؟ مشکلی نداشته؟

یکی از آشنایان ما بچه اش وقتی کوچک بوده تا یک‌سالگی مدام شب و روز گریه میکرده طوری که الان همه میگن مامانه از روی این پیر شد تو اون یک سال ، هر چی هم دوا دکتر میکنن معلوم نمیشه چشه، بعد که کاشف به عمل میاد بچه اون پی پی سیاه که بعد از تولد دفع میکنن هنوز دفع نکرده بوده ، یه زن روستایی با داروهای محلی خوبش می‌کنه

آغوشی پارچه ای بگیر، ببندش به خودت، یا اگه گیرت نیامد با چادر ببندش به خودت، احتیاط کن نیفته ها

دختر منم اینجوریه خب چیکار کنیم بعضی بچه ها هم نق نقو هستن و اذیت میکنن من هر سازی میزنه میرقصم 😍

باید قلقش دست بیاد اون که زبون نداره بگه یا خوابش میاد یا تشنس یا گشنه

بذار تو بغلت بشینه و همون‌جوری با اسباب بازی ،بازی کن یا همون بغلت بشینه تلویزیون روشن کن و درباره اتفاقات فیلم و کارتون باهاش حرف بزن ،یه مدت بیخیال کار خونه شو بعد که یاد بگیره با اینا بازی کنه یا نگاه کنه دیگه بیخیالت میشه
میخوای بری هرکاری بکنی هم توضیح بده
مثلاً میخوام برم دستشویی برگردم میخوام برم دست بشورم برگردم
اینا بعد یه ماه جواب میده

آره عزیزم ماهم همینیم تقریبا ولی من دیگه عادت بغل از سرش دارم میندازم

انقدر تو بغلم گردوندمش به خونریزی افتادم کمرم و شکمم درد میکنه 😭😭😭😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۱۵ ماهگی
غر غر مادرانه😑😆😐🥲

دخترم خیلی اذیتم میکنه
جدیدا طعمارو فهمیده غذا رو تف میکنه
شیر پاستوریزه نمیخوره شیر خشک خیلی گرسنه باشی یکمم میخوره
بیرون میچسبه بهم هی میذارم زمین میگم برو بازی کن نمیره
تو خونه چسبیده بهم
اون رو تو مراسم شیرخوارگان یکی اشنا دید با من بچش دنیا اومده
میگه یادته پارسال کوچیک بودن ساکت بودن امسال همش باید دنبالشون باشیم
گفتم بخدا اگه من پارسالم راحت بوده باشم
یادمه انقدر گریه میکرد با پستونک سرپا نگهش میداشتم الانم همونه اصن بزرگ‌میشه بجای اینکه هی بره شیطونی کنه دائما چسبیده ب من امشبم رفتیم مراسم دسته
چندتا بچه اومدن پیشش دورشو گرفتم دستشو گرفتن گفتم بریم بازی
یکم نگاهشون کرد برگشت ماما ماما ماما

ینی همش درحال نق نق نق زدن گریه کردن
گاهی بهش میگم دخترم این همه اشک از کجا میاد آخه😞😫

بیردن میره گریه خونه اس گریه سیره گریه گرسنس گریه بازی میخواد گریه نمیخواد گریه همش گریه گریه گریه
تو مهمونیا نمیذارم چشمم باز بشه 🥲😫