دختر منم خیر سرم رفتیم خونه برادر شوهرم خوش بگذره انقد گریه کرد جیغ کشید کوفتمون کرد اون دو روز و
اسما همش میومدم نگا میکردم ببینم کجایی نیستی چرا
پسرمن برعکس رفتم خونه مامانم اصلا منو شوهرم نمیخواست میگفت شما برین من پیش مامانی میمونم ولی خونه خودم چسبیده به من پیش هیچ کس نمیره فقط عاشق مامانم هستش اون باش هیچ کسی دیگه نمیخواد
دختر من بدتر رفت بودیم مشهد همش تو بقلم بود بقل باباشم نمیرفت بعد مشهد رفتیم شمال همش دنبالم بود حتی ببخشید تو دستشویی میومده باهام
دخترم بچه میبینه میره طرف برای بازی و حرف زدن ..تو جمع ساکت
بخدا قسسسم خودت که منو میشناسی توی تاپیکام دقیقا دخترمو نوشتی
عزیزم پسر اول منم همین بود اطرافیانمم درک نداشتن من بخاطر این مسئله با این ک پسرم الان دیگ ۵سالشه و خیلی مودب و بافهم شده ولی ایقد از عموم اینا کینه گرفتم ک خونشون نمیرم یادم نمیره چقدر حتی رو رفتار اطرافیان گریه کردم ولی تو صبور باش میگذره قول بهت میدم همین بچه ها جز مودب ترین بچه ها میشن خداروشکر آراز من الان خیلی آقا شده دیگ💜
دقیقا پسر منم همینجوری بود رفتم پیش خانوادم مسافرت فقط گریه میکرد حالا با این حساب که جالب اینجا بود گیر داده بود به باباش یعنی از دماغش درآورد در هر شرایط بغلش بود غذا هم از دست باباش میخورد یا نمیخورد فقط اذیت اصلا منو نمیشناخت انگار فقط باباش
ببرش کلاس مادر کودک حتما هم ببرش از این رو ب اون رو میشه
وااااای عینه بچه ی من.
خیر سرم تعطیلات رفتم شهرستان ببین گوه زدن تو روز و شب هممون.
شبا تا صبح گریه
روزا همش بغل
هبچی نمیخورد
قسم خوردم دیگه نرم بمونم.
تو خونم میشینم میسازم ولی نمیرم.
کمرم نابود شذ اون چند روز
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.