اینم تجربه زایمان طبیعی فیزیولوژیک(بدون برش) من
از ساعت ۱۱شب ۱۶فروردین دردام رتمیک شد اما منظم نه تا ساعت۳شب صبر کردم اما منظم نمیشد ۳دردا زیاد بود ولی از نظر من
رفتم زایشگاه ان اس تی گرفت معاینه کرد گفت۳سانت هستی مطب که عصر روز قبل رفتم،۲نیم شده بود؛گفت برو تا فرداظهرم زایمان نمیکنی🥴🥴
اومدم خونه ساعت۶صبح شد اما دردای من برام غیرقابل تحمل شد بازم منظم نمیشد
۶رفتم معاینه کرد گفت همون۳هست بچه هم تو لگن نیست پیاده روی کن
حالا من دردا شدید یهویی انقباض میگرفت دیگه پاهام راه نمیرفت
یک شب کامل نخواببده بودم دوست پرستارم اومد دستم رو گرفت و راه رفتیم یهو از درد میخواستم پس بیفتم اما باید تو درد راه میرفتم ساعت۷نیم رفتم معاینه گفت هیچ خبری نیست بروو🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
دوباره راه رفتم شد۱۰نیم صبح بازم هیچی که هیچی دهانه رحم۳بچه هم تو لگن نبود
دکترم ۱۲اومد معاینه کرد گفت هیچ خبری نیست ۱۲ساعت دردکشیده بودم رفتم التماسش کردم گفتم منو ببر اتاق عمل گفت نه لگنت خوبه وزن بچت خوبه من عمل نمبکنم این همه دردکشیدی
شوهرم فرستادم گفتم باهاش حرف بزن شاید دکتر قبول کنه به شوهرم گفت شما کم طاقت هستید صبر کنید من بهترین کار رو میکنم اگه تاساعت۴زایمان نکرد چشم میبرم اتاق عمل
ساعت۱۲رفتم برای ورزش روی توپ تاساعت ۳روی توپ ورزش کردم
معاینه کردن دهانه رحم شده بود۵بچه هم اومد تو لگن
۳ربع دکترم اومد گفت بازم ورزش من که توان نداشتم دیگه دوستم کمک میکرد تا بتونم روی توپ حرکت بزنم دردا شدیدتر شده خیلی شدید
تا اینکه ساعت ۴:۱۰عصر زایمان کردم اونم بدون بخیه و برش
ولی خیلی درد کشیدم

۲۱ پاسخ

خداروشکر که به سلامتی نی نی تو دنیا آوردی
دیگه دردها تمام شد با نی نی عشق کن🥹

من تایم زایمان اولم ۷ساعت بود این ۲ساعت ولی ازشدت دردا کم نشد واسپاینال کردم همین دیشب

وای خدا کنه منم بخیه نخورم

خداروشکر نی نی ب سلامتی دنیا امده خیلی خوشحال شدم 😍

دیگه مطمئنم تو گناهات هم پاک شده 😳
مراقب خودت ونی نیت باش 💙
اجرت با خدا 😍

وای شکم دوم چرا انقد سخت شد😢مگه نمیگن دومی راحت تره ؟

قدم نو رسیدت مبارک باشه خداروشکر سالم سلامت هستین هر دوتاتون

مبارک باشه قبلش از دردها ورزش کردی یا نه . از قبلش دهانه رحم باز شده بود یا نه ؟

یعنی الان بخیه نخوردی شکل ظاهری واژن خیلی زشت نمیشه.؟
گشاد نمیشه واژن؟
چجوریه یعنی بلافاصله بعد زایمان جمع میشه خودش

مبارک باشه عزیزم انشاءالله قدمش پراز خیر و برکت باشه
چند کیلو شد

قدمش مبارک باشه
مگه نمیگن زایمان دوم طبیعی اسون تره و زودتر پیش میره؟
من ترسیدم چه طولانی شد

قدم نو رسیده مبارک انشالله زیر سایه ی پدر مادر بزرگ بشه 😍😍😍
خدا رو هزار مرتبه شکر 🤲🏾🤲🏾🤲🏾🥰🥰🥰

خداروشکر عزیزم قدمش خیر باشه💕💕💕

چه ورزشایی کردی عزیزم ؟

مبارک باشه عزیز دلم خیلی خوشحال شدم❤️

چشم دلتون روشن بسلامتی

بچه چندکیلوبود کدوم بیمارستان بودین

قدم نو رسیده مبارکه عزیزم🥲😍

تبریک میگم عزیزم واقعا تمام مادرها یک عبرقدرتن خدا بهت قوت بده و قدم نورسیده مبارک

خدا رو شکر که جفتتون صحیح و سلامت هستید

مبارکه عزیزم قدم نو رسیده
درسته درد گشیدی بازم خداروشکر بخیه رو نخوردی
و یه گل پسر بدنیا آوردی

سوال های مرتبط

مامان سپهر💙 مامان سپهر💙 ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
من واسه دومین بار زایمان طبیعی تجربه کردم البته پسر اولم ۳۱ هفته با وزن ۱۳۵۰ دنیا اومد واسه همین ماما بهم گفت خودتو شکم اول بدون نه دوم چون اولی کوچیک بود😁
من کل بارداری بخاطر زایمان زودرس قبلی استراحت نسبی بودم سرکار نرفتم پونزده هفته سرکلاژ کردم دکتر ۳۷ هفته سرکلاژو باز کرد من پیاده روی ورزش شروع کردم ۳۸ رفتم ویزیت گفت دهانه رحمت ۳ سانت بازه ولی سر بچه نیومده تو لگن دوره زایمان راحت خانم ابادی شرکت کردم یکی دو جلسه ام حضوری کلاس ورزش رفتم دیگ خودم حرکاتو تو خونه انجام میدادم
دوشنبه یکم اردیبهشت از صبح دردام شروع شد اولش منظم بود هر ده دقیقه یه بار ولی بعد دو ساعت کلا نامنظم شد دیگ همون روز رفتم کلی پیاده روی ورزش کردم زیر دوش صدتا اسکات زدم ولی همچنان دردام نا منظم بود دیگ شب تا صبح بخاطر درد نتونستم بخوابم شیش صبح با ماماهمراهم تماس گرفتم گفت برو بیمارستان معاینه بشی منم خودمو میرسونم با همسرم اومدیم بیمارستان معاینه کرد گفت همون سه سانتی ولی دهانه رحمت خیلی نرمه بچه هم اومده تو لگن ولی هنوز سرش کامل فیکس نیست دیگ بستری شدم و ماماهمراهم اومد خودش معاینه کرد واسه اینکه سرش بهتر بیاد تو لگن یه معاینه کرد که دردناک بود و چهارسانت شده بودم با کمک همسرم و ماماهمراهم ورزشارو شروع کردم و طب فشاری واسم تو انقباضات انجام میداد چون ریتم دردا جالب نبود امپول فشار با دوز کم بهم زدن کم کم دردا شدیدتر شدن و با فاصله کوتاه بین دردا سعی میکردم تنفس بگیرم ماما ماساژم میداد...
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۲ ماهگی
تجربه زایمان من

پارت اول #

سلام خانما اومدم تجربه مو بگم شاید به درد کسی بخوره
من توی ۳۸ هفته و یک روز زایمان کردم قصدم طبیعی بود از ۳۶ هفتگی ورزش شروع کردم روی توپ و اسکات زدن و پیاده روی به من گفته بودن طبق سونو بچه ۳ هفته از سن خودش بزرگتر رشدش منم دوست داشتم زودتر دنیا بیاد رفتم پیش پزشکم توی ۳۶ هفته و ۵ روز معاینه تحریکی کرد و همینطور لگن گفت لگنت خوبه برا طبیعی و با معاینه پلاک دهانه رحمم افتاد و ترشحات موکوسی با رگه های خونی پیدا کردم بدون درد همچنان ورزش کردم چون گفته بود کاملا بسته س دهانه رحمت بعد یک هفته توی ۳۷ هفته و ۵ روز بازم رفتم مطب که اونجا دوباره معاینه کرد گفت یک سانتی و دهانه بهتر شده دوباره معاینه تحریکی کرد منم دردهای جزیی توی کمرم داشتم مثل درد پریود از روز سه شنبه ده تیر باز من ترشحات موکوسی پلاکی داشتم و دردام بیشتر میشد . که ورزش رو ادامه دادم و بازم پیاده روی کردم و با دکترم در ارتباط بودم چون با هم رفاقت داشتیم از قدیم میخاستم بیمارستانی زایمان کنم که خودش هست و بیمارستان خصوصی بود بهم نامه زایمان طبیعی داده بود و بدون دلیل مخالف سزارین بود گفت برای من راحت تره اما طبیعی بهتره
مامان لوبیا مامان لوبیا روزهای ابتدایی تولد
مامان نیکان 😍 مامان نیکان 😍 ۴ ماهگی
مامان بردیا مامان بردیا ۲ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سلام اومدم تجربه خودمو از زایمان طبیعی براتون تعریف کنم

دقیقا شنبه گذشته من تو 38 هفته و 3 روز معاینه شدم اونجا گفت ک یک سانت دهانه رحمت بازه ولی سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن که بچسبه به دهانه رحم که فشار بیاره دهانه رحمت بیشتر باز بشه فقط برو پیاده روی و ورزش کن سرش بیاد پایین دیگه از همون شنبه تا 3 شنبه هرروز ورزش و دوساعت پیاده روی بدون وقفه داشتم دوباره 3 شنبه رفتم معاینه شدم گفت 2 سانت شده دهانه رحمت ولی تحریکش کردم ک بیشتر بشه اومدم خونه همچنان پیاده روی و ورزش فرداش ظهر رفتم حموم که زیر دوش آب گرم اسکات بزنم دیدم خیلی حالت تهوع دارم پ سرگیجه شدید اومدم بیرون مامانم گفت رنگ و رخت یه جوری شده معلومه وقت زایمانته دیگه رفتیم بیمارستان امام رضا ساعت 4 بود معاینه شدم گفت دوسانت و نیمی ولی سر بچه هنوز بالاست برو پیاده روی کن ساعت 8 دوباره بیا منم ک دیگه خسته از پیاده روی و ورزش همه پاهام زخم بود و تاول زده بود تو این چند روز ک پیاده روی میکردم
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۲ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند