۲ پاسخ

مبارک باشه میگم عزیزم موقع رابطه بدون جلوگیری بعدش دردم داشتی ؟.من بعدازرابطه پایبنم حس خشک بودن ودردبهم دست میده حموم که میرم دوش می گیرم کم کم دردش می‌ره میخواستم بدونم چون تجربه داری اینا طبیعی ان؟

پرنسا الان تو ثبت احوال قابل ثبته؟

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
سلام اومدم تجربه خودمو از زایمان طبیعی براتون تعریف کنم

دقیقا شنبه گذشته من تو 38 هفته و 3 روز معاینه شدم اونجا گفت ک یک سانت دهانه رحمت بازه ولی سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن که بچسبه به دهانه رحم که فشار بیاره دهانه رحمت بیشتر باز بشه فقط برو پیاده روی و ورزش کن سرش بیاد پایین دیگه از همون شنبه تا 3 شنبه هرروز ورزش و دوساعت پیاده روی بدون وقفه داشتم دوباره 3 شنبه رفتم معاینه شدم گفت 2 سانت شده دهانه رحمت ولی تحریکش کردم ک بیشتر بشه اومدم خونه همچنان پیاده روی و ورزش فرداش ظهر رفتم حموم که زیر دوش آب گرم اسکات بزنم دیدم خیلی حالت تهوع دارم پ سرگیجه شدید اومدم بیرون مامانم گفت رنگ و رخت یه جوری شده معلومه وقت زایمانته دیگه رفتیم بیمارستان امام رضا ساعت 4 بود معاینه شدم گفت دوسانت و نیمی ولی سر بچه هنوز بالاست برو پیاده روی کن ساعت 8 دوباره بیا منم ک دیگه خسته از پیاده روی و ورزش همه پاهام زخم بود و تاول زده بود تو این چند روز ک پیاده روی میکردم
مامان فندوق مامان فندوق ۱ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان بنیامین🧒🏻💙 مامان بنیامین🧒🏻💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من🙂
بدظهر ۰۴/۵/۲ رفتم دکتر تا نامه بگیرم چون درد نداشتم و کم‌کم کلافه میشدم نامه رو که از دکتر که گرفتم اومدم بیرون بد خوندم نوشته بود بیمار اصرار به بستری داره چنان عصبانی شدم که نگو دیگ اومدم خونه بعدش منو مامانم باهم بحث کردیم که مامانم میگف تو عجله داری این حرفا بد منو میخواست ببره پیاده رویی که من لج کردم نرفتم ساعتای ۶ونیم بزور منو برد پیاده رویی منم که عصبانی بودم تند تند راه میرفتم چوری که مامانم عقب مونده بود
دیگ وسطای پیاده روی بود که زیرشکمم گرفت اول به خودم نیاوردم تا اینکه رسیدم خونه هعی شکمو میگرفت ول میکرد دیدم ادامه داره شروع کردم روی دوتا پام نشسته راه رفتن و روی صندلی به پشت نشستم که دردام بیشتر شد از ساعت ۱۱ شب دردام به اوج رسید که تا ۱ ونیم شب تحمل کردم ساعتای ۲ونیم رسیدم بیمارستان و معاینه شدم بهم گفت هنوز باز نشدی یه سانتی موندم گفتم من ۳۷ هفته یه سانت بودم یعنی با این همه پیاده روی پیشرفتی نداشتم 😑🤦🏻‍♀️
منو فرستاد بیرون گفت پیاده رویی کن ساعت ۴ بیا
من ساعتای ۵ رفتم یه ان اس تی. ازم گرفت بد بهم گفت دردات خیلی زیادن بیا معاینت کنم دوباره معاینه کرد گفت هنوزم یه سانتی
دوباره منو فرستاد پیاده رویی این دفعه نتونستم راه برم از شدتت درد که مجبور شد بفرستن منو واسه بستری
بستری که شدم........