۸ پاسخ

عزیزم با این حرفا خودتو ناراحت نکن ،من از اول کنار دخترم بودم بازم اون طوری که میخواستم بخوابه نخوابید،اون طوری که میخواستم غذا خودش بخوره نخورده،و کلی کار دیگه،بچه هستن عروسک نیستن که هر طور بخوایم اون طوری پیش بره،مامان من معلم بود مارو مادربزرگم بزرگ کرده هیچ اتفاق خاصیم نیفتاده ،اتفاقا اون روز به مامانم میگفتم ارزوم بود منم شاغل باشم برم یکم از بچه دور باشم کل زندگیم شده روزمرگی سرو کله زدن با بچه و کارای روتین ،مطمئن باش همیشه هیشکی به شرایطی که داره راضی نمیشه اگه توام خونه دار بودی میخواستی که شاغل باشی

جاری منم حسابداره دخترشو باردار بود سرکار میرفت چندماه مرخصی زایمان گرفت بعدش باز رفت سرکار بچشو گذاشت خونه مادربزرگش خاله عمو مهد اینور اونور بچه بزرگ شد اونم پولشو بدست میاورد با وجود اینکه الان پنج سالشه همیشه خودش میگه اونطور ک میخواستم برای بچم وقت نزاشتم البته اون پنج ساله ک همینطوریه شما فعلا تازه.نمیدونم چرا اونی ک تو خونس دوس داره بره سرکار اونی ک سرکاره میگه خونه باشم پیش بچم هیچ کس انگار راضی نیست از شرایطش. من میخواستم برم سرکار دنبال کاری بود ک بشه تو خونه کار کنم ینی برای خودم کار داشته باشم چون دوس داشتم کنار کارم بچه م رو هم داشته باشم اولین قدم اولین حرف زدن… شو ببینم بشنوم ن اینکه برم سرکار بیام مامانم تعریف کنه برام ک ادرینا امروز کفت بابا.اگ شرایط مالی زندگیتون خوبه اوکی هستی این سه چهار سال اول زندگی بچتو کنارش باش اگ نه ک بچتو بزار مهد یا پیش ادم مطمین چون همه چی رو ایندشون تاثیر میزاره مخصوصا هرچی بزرگتر میشن بیشتر متوجه میشن هرکاری میکنیم نوت برمیدارن انجام میدن
انشاله بهترین تصمیم رو بگیری هنوزم دیر نشده
تازه از این ب بعدش قشنگه
هوا خوبه میرید بیرون پارک بازی میکنید……

عزیزم من تا حدود ۱سالگی مرخصی بودم و کنارش بودم ولی راستش ادم اون صدردصد رفتاری برنامه هاشو نمیتونه پیاده کنه بالاخره دیگران تاثیر میذارن حتی اگه کنارش باشی
حسرت این روزارو نخور عوضش پسرت یه مادر مستقل داره

والا چون پیشش نبودی این فکرارو میکنی مگه ن منی ک بخاطر بچم از کارو تفریح و همه چی زدم حتی بخدا براابنکه هرلحظه خودم پیشش باشم اولا هفته ای ففط یبار میتونستم برم خونه مامانم دوش بگیرم
ولی الان هیچیش درست نیس ن خابش ن غذاش ن اخلاقش
ب هیچی ربطی نداره بچه ها خودشون هرکدوم ی شکلبن و ب وخت گذاشتن و ... ربط نداره
تو باخیال راحت کارتو بکن لاقل خودت مث من افسرده نشی و احساس پوچی نکنی

تو یه مادر کافی هستی.
اینو با خودت تکرار کن. هیشکی کامل نیس. اینجا خیلیای دیگه هستن که پیش بچه هاشونن ولی نصف شب هرروز میاد اینجا پست میذاره که کلاغه شدم از دستش نمیخوابه.

میدونی فقط چیکار باید بکنی؟ زمانهایی ک هستی 100ت رو براش بذاری. باهاش بازی کن دلشو بدست بیاد بهش توجه کن زمان خالص بذار ینی وقتی باهاشش بازی میکنی با تلفن حرف نزنی تی وی نگاه نگنی با گوشی مشغول نباشی فکر آی غذام سوخت یا آیا نمکش اندازه ست نباشی.
معلمی شغل خوبیه واسه یه مادر 3 ماه تابستون و 15 روز عید فرصت داری که بقیه شغلا این امکانش درش نیس. مامانم معلم بد خیلی اصرار کرد معلم بشم ولی نرفتم تو ی شرکت نرم ازاری مهندس کامپیوترم.
یه 1 یا 2 ساعتی حداقل هفتهدای 2بار مال خودت باش کارایی که خودت دوست داری انجام بده. از کیک پختن و آرایش کردن و رقصیدن (با پسرت) بگیر تا هرکاری. هم از خودت راضی میشی هم پسرت یه مامان شاد داره که برای اونم وق میذاره 🙂
اگه نتونستی به ی مشاور مراجعه کن برو باهاش حرف بزن.

کارت خیلی سخته هم بخوای بری سرکار هم بیای خونه بچه داری کنی
والا منکی ک خونه دارم خیلی خسته میشم ، باید ب هردوتاش برسی باید از خودت بگذری

خسته نباشی، شغلت چیه عزیز؟؟

عزیز دلم.. تو مطمئناً بهترین ها رو براش میخواستی و میخوای

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۱۱ ماهگی
چرا تصمیمم این شد شیر شب پسرم رو قطع نکنم؟
(اگرچه تنبلی و خستگی آخر شب خودم پس زمینه اصلی ماجراست😉)
.
۱.‌پسرم هنوز دندون نداره و نگرانی از بابت خرابی دندوناش ندارم.
۲. با دوستم که این کارو نکرده بود و سه تا بچه داره مشورت کردم.‌اون هم این کارو نکرده بود و شیر شب رو ادامه داده بود و پروسه از شیر گرفتنشون یک روزه انجام شده بود. ببشتر تمرکزش روی از شیر گرفتن روی همدلی با بچه بود و امنیت دادن بهش و خود بچه همکاری کرده بود. منم چون دلم نمیومد فعلا دست نگه داشتم.
۳‌. کاشف به عمل اومده پشت صحنه این شیر ندادن به بچه دوتا روانشناس بودن که در زمان انقلاب صنعتی این تئوری رو دادن. اونم جون مادرهایی که بجه دار میشدن چون شب باید بیدار میموندن صبحش نمیتونستن درست کار کنن. اینا ایده دادن که جای خواب بچه باید جدا باشه، بچه گریه کرد هم بغلش نکنین باید یاد بگیره خودش بخوابه، شیر دادن هم در کار نیست. یکیشون سه تا بچه داشته که دوتاشون از دستش خودکشی کردن. از اونجایی که قبلا نقدهایی از چندتا روانشناس و عصب شناس درمورد اینکه جدا کردن جای خواب بچه و تنها بودنش موقع خواب برای روانش خوب نیست دیده بودم، به قطع شیر شب هم به دیده شک و تردید نگاه کردم و فعلا دست نگه داشتم. (بهتره تا ۷ سالگی بچه ها همراه پدرو مادر بخوابن ولی حتما از همون نوزادی تختشون جداباشه)
چرا میخوام در آینده شیر شب رو قطع کنم؟
۱. چون کمک میکنه خواب شب بچه عمیق تر بشه. وقتی بدونه شیر در کار نیست عادت میکنه بلند نشه.
۲. چون خودم داره توانم تحلیل میره. نمیتونم هم روزا همش بیدار باشم هم شبا خوابم منقطع باشه. دیگه کم کم داره جونم درمیاد.
۳. بزرگتر شده و میدونم تحمل میکنه این مدت شب تا صبح بدون شیر باشه.