نمی‌دونم از هورمون های بارداریه یا از بی توجهی های همسرم 😭
خیلی خیلی دل نازک شدم فقط دنبال بهونه هستم برای گریه کردن نمیتونم خونه بمونم فقط دلم بیرون میخواد غروب ک میشه خفه میشم🥲
همسرمم‌ک تواین مدت هیچ توجهی به من نداره فقط دنبال کارهاشه و پول دراوردن تو این مدت تاحالا نشده بیاد بوسم کنه یا چی خیلی حس افسرده بودن میکنم
احساس میکنم بچه بیاد بدتر میشم خداکنه اینطور نباشه

از بارداریه و متاسفانه تا بعدها بعد زایمان هست
من هنوزم که هنوزه دل نازکم
میبینم بعد اونهمه اذیتی که شدم و دارم میشم شوهرم بخاطر مسائل الکی دلمو میشکنه

طبیعیه متأسفانه مال هورمون هاست

همش هورمونی هست
منم ماهای اول به ساده ترین چیز ممکن هم گریم می‌گرفت و دلخور میشدم

آره منم اینطوری شدم همسرم کم و بیش توجه می‌کنه اما کافی نیست به نظرم آخه اونا که از دل ما خبر ندارن ما هم هورموناموم ریخته بهم بدتر حساس شدیم و مهرطلب🫠💔🥲

منم یه موقع های جو میگیرتم از همه طلبکار میشم😫خیلی مودی شدم

منم همینطوری شدم فک کنم مال هورموناس حالا شوهر منم پیشم نیست شهرستانه

وای منم همینطوریم از اول بارداری فقط یکبار رابطه. بوده. حتا بغلم هم نمیکنه. منم دلم فقط بیرون رو میخواد

سلام عزیزم داخل واتساپ گروه زدیم همه زایمانشون خرداده خوشحال میشم شما هم عضو شین اینجا چون لینک باز نمیکنه.خواستید شمارتون بدید تا عضوتون کنم 🌷

هورمونای لعنتین🫠من با همه دعوام میشه گریه میکنم بعدش که آروم میشم میگم چه اشتباهی کردم

عزززیزم کاملا درکت میکنم منم خیلی الان حساس شدم و غروب ها به هیچ وجه دوست ندارم خونه باشم

عزیزم همه همینیم من از بارداریم اینطوری بودم متاسفانه الانم همینم نمیتونم جلو خودمو بگیرم دائم تو صدام بغض معلومه

از هرمون هاس من داشتم حرف میزدم توی ماشین همون لحطه شوهرم زد به جدول گفت یک دقیقه ساکت باش ببینم چیکار کردم آنچنان ناراحت شدم و لبام میلرزید ک نگو 🤣

عزیزم تو دقیق الان حال منو شرح دادی با این تفاوت ک من ی دختر کوچولوی دو سالم دارم این مرد ب اون مهربونی و خوبی الان انگار نمی‌شناسمش همش دنبال کارای خودشه هیچ توجهی ب من نداره حالم بد میشه خیلی وقتا باعث شده نتونم ب خورد و خوراکمم برسم بچم وزنش دو هفته عقبه

برا هورموناست

واسه هرمون هاست من موقعی یکی داره حرف میزنه یا جای شلوغ هستم اصلا یه حال بدی میشم انگار دارن رو مغزم راه میرن