۷ پاسخ

حالا من با جدیت کامل میگم نبوسید دست میزنید دستتون بشورید بازم میان پاشو و سرشو بوس میکنن با اینکه هی هشدار میدم ی سریا کرم دارن پدرشوهرم هی میگه چیه مگه آخرش دماغشو سوزوندم ساکت شد والا فک میکنن از سر راه پیدا کردیم خب نکنید بچم تا واکسن خورده میترسم سرما بخوره حالش بد شه واکسن تا یک هفته بعدش هم نباید بچه مریض شه رسوایه

وحشین اقوام شوهرا بخدا

امشب این بلا سر منم اومده خیلییییی حالم بده دلم می خواد سرمو بکوبم به دیوار
اصلا نمی تونم از حرص بخوابم
خدایا چرا اینطورین اقوام شوهر

من هرجا که میرم بچه رو میدم شوهرم چون اون خیلی رک و بچه رو نمی‌ده و نمیزاره کسی بوسش کنه ولی من زبون ندارم🥲😬 رفتیم مهمونی بچه رو دادم بهش رفت ی گوشه نشست هیچکس سمتش نرفته همشون هم بچه همشون هم سرما خورده بودن

عجب دقیقا مادرشوهر من لج میکنه ولی من روم نمیشه چیزی بگم شماهم اسپری بینی بگیر تند تند استفاده یعتی هروز ان شالله چیزیش نشه

اخ اخ این دوستی خاله خرسه هست بقول مامانم..
خیلی بده ادم درک نداشته باشه منم خواهرشوهرم یبار اومدن خونمون بچه هاش وحشتناک سرفه داشتن گفت نترسسسس سرمانخوردن ب رنگ موی من حساس‌بودن😕صبح روز بعدش دخترم با گلودرد و گرفتگی صدا بیدار شد

ای خدا من هنوز صورت بچمو بوس نکردم اصلا دلم نمیاد اونوقت یه سری ادما اینجورین

سوال های مرتبط

مامان دلوان و ژیوان مامان دلوان و ژیوان ۵ ماهگی
دو سه هفته پیش خونه مادر شوهرم بودیم چند روز موندیم ، بعد خیلی بد با دخترم رفتار میکرد . دخترم هم لج کرده بود هی گفت به بچه ما دست نزن ، بغلش نکن، یه بار هم مادر شوهرم سرش داد زد بچه م بهش گفت ازت متنفرم ! بعد یه روز صبح مارو از خونه انداخت بیرون ! دخترم بهش گفت سمت من نیا ، اونم ایستاد روبروی دخترم با داد بهش گفت گمشو از خونه مون بیرون دیگه حق نداری پاتو اینجا بذاری . به پدرت میگم دیگه اینجا نیارتت. من گفتم سرش داد نزنید، با دعوا و فحش به من مارو از خونه ش انداخت بیرون! همسرم هم نبود . حالا الان همسرم عکس بچه ها رو می‌فرسته واسه مادرش ، ویدیو کال میگیره بچه ها رو نشونش میده .من خیلی حرص میخورم میگم چرا ادای مهربونا رو در میاره ! اگه دوست داشت بچه ها رو ببینه که از خونه بیرون شون نمی‌کرد! حالا همسرم هی اصرار به آشتی داره. به نظرتون وقتی عکس بچه ها رو می‌فرسته واقعا نیاید چیزی بهش بگم؟؟؟؟ یا به همین راحتی آشتی کنم؟ شما بودید چیکار می‌کردید ؟؟؟
اینم بگم که بار اولش نیست تو ۱۱ سالی که ازدواج کردم مادرش چهار بار ما رو از خونه ش بیرون انداخت و ده ها بار دعوا راه انداخت
مامان فندوق 💙💙🩷 مامان فندوق 💙💙🩷 ۴ ماهگی
پارت سوم
راستی قبل از اینکه استفراق همراه خلط بیاره بالا
شیرش ک می آورد بالا خیلی غلیظ بود ولی اینا که به دکتر میگفتم همشون میگفتن طبیعی تا اینکه افتاد رو دور اسهال با رنگ سبز
منه افسرده با یه بچه بی گناه و بی زبون که نمیدونستم چشه و داعم گریه و بی قراری
دکتر گفت با ماشین برین بیرون تا بخابه
این کارم کردیم ک هم‌چنان بی نتيجه الهی براش بمیرم خیلی اذیت شد😓
یه شب بدتر از همیشه بود بی تابی هاش شیرهم نمی‌خورد به شوهرم گفتم فک کنم گلوش درد میکنه گفت عیب رو بچه نزار اون شب من گریه آوین گریه همینجور بقلش میکردم میگفتم مامان تو چته چرا آروم نمیشی چرا ساکت نمیشی خودمم بی خواب بودم خیلی بیحال بود بدنم  تا دم صبح همین داستان بود ، دم صبح حس کردم بدنش داغه پوشکش باز کردم هر کاری کردم ساکت نشد که نشد چند قطره استامینوفن دادم تا ظهر دیدم بدتر شد
شوهرم بقلش کرد گفت داغه بپوش ببریمش دکتر
رفتیم بیمارستان امام حسین مخصوص کودکان تبش ۳۸ بود بعدم فقط دست گذاشت رو شکمش گفت داغه استامینوفن نوشت گفت همینو ۴ ساعتی بده کافیه این دکتر الاق حتی گلو این بچه چک نکرد
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
دیگه اوردنم جلو در اتاق عمل همسرمو صدا زدن گفتن خدافظی کن و بریم که من تا همسرمو دیدم زدم زیرگریه که همسرم گفت گریه نکن قراره بری با دخترمون برگردی و یه لحظه ام از پشت در مامانمو دیدم و بردنم دیگه اونجا تازه فهمیدم استرس یعنی چییی فقط گریه میکردم ولی خدایی کادر اتاق عمل خیلی باهام شوخی میکردن دستیار دکتر یه پسر جوون بود گفت چرا گریه میکنی گفتم استرس دارم گفت استرس نداشته باش دیگه از رو ویلچر بلندم کردن گفتن بشین رو تخت اتاق عمل بلند که شدم انداره دوتا پارچ ازم اب ریخت که همون پسره گفت وای سوند دراومد بعد پرستاره گفت نه کیسه ابش پاره شد پسره به من نگاه کرد و گفت نترس منم کیسه ابم پاره شده اونجا دیگه خندیدم همون لحظه دکترم درو باز کرد سلام کرد با من یه بای بای کرد رفت لباساشو بپوشه نگاه کردم به ساعت دقیق ساعت چهار بود دیگه پرده و وصل کردن متخصص بیهوشی گفت دستاتو بزار رو زانوت سرتم قشنگ بده پایین طوری که چونت بچسبه به سینت و خودتو شل کن اصلا تکون نخور من فک میکردم چقدر بیحسی درد داره اصلاااا متوجه نشدم یهو گفت درازبکش