۲۲ پاسخ

دختر منم همینطور

از بچه داری خسته شدم
دلم میخواد فرار کنم برم یه جایی ک هییییچ کس منو نشناسه😮‍💨

همه بچه ها همینجوری هستن بی نهایت شیطون شدن

پسرمنم همینطور همش داد میزنه البته‌ خودم باعثش شدم از بس داد زدم و عصبانی شدم

یچه فقط مغز ادمو اب میکنه.همین

دختر منم همینطوره جیغ جیغ اه

منم درک میکنم خیلی دختر لجباز 🙃

آخ دست رو دلم نزار خواهر همه همینیم بخداااااا وضعمون عین همه پسر منم دقیقا همینه ارزو ب دلم مونده ی عروسی یامهمونی برم بهم خوش بگذره انقد اذیت میکنه اینقد رفتارای الکی از خودش در میاره ک هرکی ندونه فکرمیکنه من اینکارا رو یادش میدم

وای کامنتارو میخونم بیشتر میترسم خداصبرتون بده🥴
امیدوارم ازاین بچه های شیطون همکلاس کیان نشن نگرانیم هزاربرابر شد

ای وای عزیزم امیدوارم بهتر بشه چقدر بین بچه ها فرق هست
حالا پسر من بسییییاااار آروم وساکته اصلا حرف بد نمیزنه خیلی محتاطه بسیار باادب
حالا من نگرانم تو مدرسه اذیتش کنن بچه های شیطون یا حرف بد بهش بزنن خیلی ناراحتم نتونه از حقش دفاع کنه

عزیزم این چه حرفیه خدا نگهش داره بزرگ میشه این روزام یادت میره با کارای بچه هیچوققت ابرو نمیره .

واااای نگو دهنم سرویس نمیتونیم تکون بخوریم به خاطرش حرف حرف خودشه اعصاب مو داغون کرده

دقیقا منم به مرحله ابروریزی رسیدم

پس چرا بچه های بقیه اینجوری نیستن
شما کجاید که با من همدردید
بقیه ک دور ما هستن بچه هاشو ارومن
امروز دوتا دیگه هم بودن اروم بودن

ماهم امروز خونه مامانم مهمون داشتیم نمیدونی چیکار کرد ابرو برام نذاشته بخدا داغون شدم از دستش

من ک اخرش خودمو میزنم از دس امیرمهدی اینقدر اینطور موقعیتا حرصم م

لازم نیست با بچه پر انرژی همه مراسمات شرکت کنی عزیزم

پسرای من 🤼🤼🤼
آتیش ماشاالله

پسر منم همین طور بود بیش فعالی داشت🤕🤕🤕🥲🥲🥲

دیروز با دوستامون رفته بودیم باغ گوشی گرفته بود دستش ازش گرفتم گفتم باید بازی کنی اینجا جای گوشی نیست
وااااای نمیدونی چیکار کرد جیغ داد گاز گرفتن چنگ گرفتن
به خدا عین روانیا میپیچید و منو میزد شالمو دور گلوم پیچوند
حالم هنوز خرابه خیلی بهم ریختم😔

ی زنعمو دارم همیشه میگه پسر بچه وقتی داری تا وقتی بچه اس همیشه جشن داری ولی امان روزی که بزرگ بشن..

پسر من بدتره 😅😅😅😅هیچ جایی نمیرم باهاش

سوال های مرتبط

مامان دخترای نازم مامان دخترای نازم ۴ سالگی
مامانا واقعا درمونده شوم نمیدونم چکار کنم و کجا برم. الان اومدیم ناهار کوفت کنیم سوپ گذاشتم شوهرم گفت کن نمی‌خورم آبدوغ خیار درست کردم واسه او دخترا هم دیگه سوپ نخورد از غذای شوهرم ریخم براشون که دختر گوچیکم شروع کرد اذیت کاری دستاشو می‌کرد تو کاسه می‌ریخت بیرون بماند شوهر پاشد رفت بیرون از خونه که شد روز قیامت اینقد دختر کوچیکم گریه کرد تمام وسایل داخل بوفه رو ریخت زمین شیشه هاشو میخواست بیاره بندازه زمین که منم از کوره در رفتمو گرفتم ی کتک حسابی بهش زدم.. با همون جیقو گریه شروع کرد در کابینت‌ها رو ب هم زد در حموم و تمام پشیها رو انداخت تو خونه گوشی منو هزار بار زد درو دیوار و..... که زنگ زدم شوهرم اومد دوتا و تو این گرما با متور برد بیرون.. الان نشستیم ب حال خودم گریه میکنم.. آخه این بچه چرا اینقد لجبازه.. خدا شاهده الان همش دعا میکنم ی زنبور نیشش بزنه شاید آروم بشه شاید اینقد بهانه نگیره. واسه بیرون... اصلا از زندگی بیزارم کرده ی بچه لجون ی دنده لجباز..... الان 2سالو نیمشه تا کی اینجوره.. هر چی بیاد جلو دستش پرت میکنه هرچی هم با زبون خوش باهاش حرف میزنم بی فایده.. مجبور میشم بزنمش؟ کسی بچش اینجور بوده تا چند سالگی خوب میشه