۴ پاسخ

لجباز و یه دنده و عصبی ....منم از دستش دیوانه شدم

عزیزم بچه اضطراب داره اگه دسترسی داری یه مشاور کودک ببر

من دقیقاً حال شمارو دارم و نمی دونم مشکل از تربیت من هست یا اقتضای سنی هست

دختر منه😭 البته ناخن جویدنش رو کوجیک تر بود انجام میداد که از سرش افتاد ولی الان به شدت لجباز و جیغ جیغو شده

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
دخترا بیاین یکم دردودل دوستای خوشگلم یکم حرف بزنیم نمیدومم چراابنجوری شدم.توی پیام های قبلم هیتش ک قصدبارداری نداشتم و خدا خوایت و شد و چیاکشیدم توبارداری ازنظرروحی .جسمی هم بماند.پسرم خیلی گریه میکنه گاهی.دوترداروداد خوب بود.امان انقد.اینفاکول تهیه کردم خیلی بهترشد.اما گاه و بیگاه نصف شبا باز گریه میکنه ک اینم بماند چون انقدی نیس و میشه تحمل کرد.مشکل خودمم.بچه تاسه صب هی خواب و بیدار یایدفعه شروع ب گریه میکنه.یا گاهی تاافتاب بزنه بیداره یاحتی شب تافرداصبش ی ریز بیدار.کل این یه ماه و خورده ک دنیااومده یاخونه مامانم اومدم یاخونه مادرشوهرم.چندروز اومدم خونمون.دستام گرفته گردنم.تنهایی ازپسش برنمیام همسرم بنده خدا هم خیلی کمکه.اما کم اوردم همش میتوپم ب نوزاد همش میگم دهنتوببند اه توچرااینجوری هستی و خیلی چیزای دیگه میگم خدایا بسه این چی بود ..دلم همش میره برای گذشتم.حس میکنم دارم نابود میشم.همسرمم میگه بخواب کلی کمکه.بچع نگه میداره صبم میره سرکار.دلم براش میسوزه‌همش گریه میکنم اون بنده خدا هرچی داد میزنم هیچی نمیگه
Ava♥️ Ava♥️ قصد بارداری
سلام خانومایه مشورت مهم
من توروستازندگی میکنم ازخانوادم دوساعت فاصله دارم خونه خودم مادرشوهروخواهرشوهرم دوربرم هستن امامتاسفانه توبچه داری دست کمک نیستن دورمیگیرن خودشونودخترم ۶سالشه وقتی خونه خودمونم وابسته به خودمه بایدحواسم بهش باشه توحیاط میره اتفاقی براش نیوفته یامیره دم در بایدخودم بیرون باشم تابازی کنه اطرافیان میگن برای دومی اقدام کن ولی حس میکنم برام سخته چون دخترم هنوزبه من نیازداره هنوزبایدکل حواسم بهش باشه هنوزازپس کارهای خودش برنمیاد خودم وهمسرم میگیم صبرکنیم تادخترم کمی مستقل تربشه نگرانی های ماهم کمتربشه دخترم تازه حرف زدنش داره روبه راه میشه تاخیرگفتارداشت میترسم اقدام کنم نرسم مثل قبلابهش ازاونورم میگن اطرافیان که فاصله سنی کمتربهتر
ولی به این نتیجه رسیدم خواهروبرادرتازمانی که مجردن بدردهم میخورن الان من بایکی ازآبجیام‌تفاوت سنیم دوساله بیست روزه دیگه عروسیشه میره سرزندگی خودش دیگه شایدماه هاهم همونبینیم الان خودموآبجیمودیدم میگم پیش خودم خواهربرادرتاهمیشه نیستن میرن سرزندگی خودشون نظرشماچیه چ پیشنهادی دارین برای من؟