۶ پاسخ

اون دختر خانم ۳ـ۴ سال از دختر شما بزرگتره و اصلا نباید مقایسه کرد چون مدرسه رفتن روی رفتار بچه ها تاثیر میزاره
درست متوجه شدم شما دوست دارید دختر ۶ ساله تون بازی نکنه و کارهای بزرگسال ها رو انجام بده

ببخشید اون دختر کلاس چهارم هنوز جای بچگی شه باید عروسک بازی کنه خاله بازی کنه
و اینکه بعضیا کلا ژن پختگی و فهمیدگی رو دارند جلوتر از سن شون رفتارشون نشون میده
ولی دختر شما کاملا طبیعیه مخصوصا اینکه داستان میگه واسه خودش بازی میکنه قوه تحلیلش فعاله خیلی خوبه

به نظرم مقایسه نکن شخصیت بچه ها باهم فرق داره

اینکارایی که گفتی برا بچه ۶ ساله طبیعیه

مگه چندسالشه ؟

منظورت دختر پنج ساله تونه . مثلا خیلی بچگونه رفتار میکنه ولی بچه های چهار پنج ساله ی دیگه اینجوری نیست خیلی عاقل تر بنظر میرسن
ولی این انگار تو دو سه سالگی مونده
مشکل منم همینه دخترم هم زرنگ و باهوشه از یه لحاظ هم رفتار بچگانه و حتی بعضی کاراش به بچه دو سه ساله بخوره که حتی بچه سه ساله هم اون کار و شاید نکنه

سوال های مرتبط

مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..امشب خونه مادرم بودیم..بعد خواهرم هم بود.. دخترم با بچه های خواهرم میفته یه لحظه هم نمیشینه..کاش فقط همین بود..مدام سروصدا..بچه های شما هم اینطورن؟؟ یکی از دختر های خواهرم از دخترم بزرگتره کلاس دومه.. بعد تا یکی ایفون رو میزنه یا میاد تو یهو حیغ میزنه.. بلند.. مثلا میگه بابا اومد..بابا..با جیغ.. خواهر های خودش و دختر من یاد گرفتن بعد یکی میاد یهو همه جیغ میزننن.. یه وضعی.. هرچی هم بهشون تذکر میدیم باز دفعه بعد تکرار میکنن..بعد منم اعصابم نمیکشه دخترم رو دعوا میکتم ..مثلا امروز از صبح به دلایل مختلف بهش تذکر دادم..دیگه اخر شب مامانم عصبانی شد گفت بقیه هم دارن صدا میدن چرا اینو فقط دعوا میکنی..دست خودم نیس واقعا مغزم درد گرفته بود..گفت دیگه زودتر نیا خب..بزار سر شام بیا.. حرف مامانم بهم برخورد.. خب منم اذیت میشم که به بچم تذکر میدم.. ولی واقعا خسته میشم.. حالا خانواده شوهرم ..پسر خواهر شوهرم بزرگتر هم هست ..دخترشم کوچکتر..ماشاءالله انقد اروم تر هستن..مثل ادم بازی میکنن.. شماها بچه هاتون چجورین.. کار من اشتباهه؟؟
تب...بچه..واکسن
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست