۸ پاسخ

باخاک انداز جم میکردی میرفتی میریختی جلو درخونش

خداوکیلی این خانواده شوهر رو از کجا پیدا کردی

کتاب لطفاگوسفندنباشیم بخر بده هدیه بهش🫡

چرا تو انجام میدی ماهی یبار انجام بده اونم جلوی در خودتو

واقعا بعضی ها بیشعورن، بی تفاوتی بهترین کاره

اتفاقه دیگه می افته حالا یا از قصد بوده یا اتفاقی شما زیاد سختش کردی از یه چیز کوچیک برای خودت نه روزتو خراب کن نه بیشتر از این اعصابتو خورد کن

چقدر خوبه که بیشعور نباشیم. 😬😬

به درک بزار قهر کنه بهش رو نده وقتی خونه مادرشوهرت دیدیش تو جمع ضایعش کن بگو صدامو میشنوی رو راه پله چرا اشغالتو میریزی تو سر ماه از پشت کوه اومدی نمیفهمی رفتار درست چیه

سوال های مرتبط

مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام مامانا، یه مشکلی که چن وقته با پسرم دارم اینه که خیلی میترسه گم بشه مثلا تو آپارتمانمون حاضر نیست تنهایی تا حیاط بره، آپارتمانمونم کلا چهارطبقه و چهار واحده ما طبقه دومیم من بهش میگم دو طبقه رو برو پایین من از بالای پله ها نگات میکنم بازم میترسه بره، بهش میگم آخه از چی میترسی تو که بلدی ما طبقه دومیم میگه میترسم یکی درو باز کنه منو بدزده، پارک بریم من همیشه نزدیک تاب و سرسره ها زیرانداز پهن میکنم و چشمم بهش هست ولی تا من نرم کنار تاب و سرسره بایستم نمیره بازی کنه مگه اینکه پسرخالش باهاش باشه، کلا تا دو ثانیه منو نبینه یهو هول میکنه و گریه میفته، البته با مهد مشکلی نداشت و اونقدر وابسته نیست ولی همیشه از گم شدن میترسه، هرچقدرم باهاش صحبت میکنم که ما حواسمون به تو هست و ما که تورو نمیذاریم بریم بازم فایده نداره، توی مهدم اگه جایی میبردنشون میگفت مامان ترسیدم خانوممونو گم کنم، از لحاظ سر و زبون و اعتماد به نفس تو صحبت کردن خوبه و اصلا خجالتی نیست و کوچیکترم که بود اینطوری نبود ولی الان چن وقته اینطوری شده و بیرون میریم حاضر نیست دو قدم از من فاصله بگیره، نمیدونم چیکار کنم که انقد نترسه، البته من خودم موافق این نیستم که بچه تنها جایی بره با این اوضاع جامعه ولی دیگه انقد که پسر من میترسه ام خوب نیست
مامان رادیـن🧿💙 مامان رادیـن🧿💙 ۵ سالگی
سلام دوستان بنظرتون حق دارم اعصابم خورد باشه یا نعععع😤😏







ما نزدیک 5 ماهی میشه آمدیم خونه جدید بعد دختر همسایه بالایی مون ( همسن رادین هست) بعد دو،سه ماه آمد گفت میشه با رادین بازی کنم یا نهععع بعد رادین گفت نه من نمیخام باهاش بازی کنم حالا چند هفته ای میشه میان باهم بازی میکنن ولی اصلن مراعات نمیکنه دختر همسایه‌ مون از ساعت ۱۲ میاد تا ۲ بعد ساعت ۲بهش میگم برو خونتون دیگه هم همسرم از سرکار میاد هم میخایم غذا بخوریم بحرف نمیکنه باید چند بار بهش بگم مامانش هم اینقدر بیخیال فقط بلده صداش بزنه دلوین نمیکنه بهش بگه دلوین بیا خونه دیگه ساعت ۲ ظهره تو این هفته هر روز داره میاد اول ها که می آمد اینطوری نبود الان پرو شدع دختر همسایه مون
خلاصه بعد کلی که پسرم بهش میگه برو خونتون می‌ره باز بعدازظهر میاد 😩 چند ساعتی هست😤😐 باز همین چند شب میبینم ساعت ۱۰ و نیم میاد با رادین باز می‌کنه تا ساعت ۱۱ موندم ببخشید این مادرش عقل نداره جلو دخترش رو بگیره اصلن به حرف مامانش هم گوش نمی‌ده باید با کتک ببرتش خونه ولی وقتایی باباش هست ( بعدازظهر ها به حرف پدرش گوش میده) حالا میاد اشکالی نداره ولی بهش میگم برو ساعت ۲ بابا رادین میخاد بیاد دیگه گوش نمی‌ده خیلی پروو هست بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟🫠 مشکلی نداره میاد بازی میکنه ولی نه دیگه ساعت ۲ ظهر نمیره خونشون و ساعت ۱۰ و نیم شب میاد
مامان سیدعلی طاها مامان سیدعلی طاها ۵ سالگی
سلام خانوما ، من سر زایمان دومم خیلی اذیت شدم و بشدت بعدش اعصابم داغون شد ،زایمانم راحت بود ،اما پسرم زود دنیا اومده بود 36هفته و بستری بود و مراقبتهای بعدش و....، بعد پنج ماهگی فهمیدیم چشمش انحراف داره ،و به خاطر اینکه موقع زایمان بهش اکسیژن نرسیده بوده اینجوری شده و...... ، همش دکتر و.....
بشدت اذیت شدم همین که الان سه سالش کامل و درست نمیتونه حرف بزنه ،با صدای بلند حرف میزنه و جیغ جیغو هست ، هرچی هم بهش بگم آروم نمیفهمه، پسر اولم خیلی آروم و فهمیده بود واقعا باهاش وقت گذروندم و براش وقت گذاشتم ، دومی سر همین جیغ جیغو بودنش واقعا ذله شدم از دستش ، نمیدونم چیکار ، سر همین کاراش هم مدام توبیخش میکنم و دعوا و.... اونم بی تاثیر نبوده
اصلا یه موقع های هم دلم میخواد بزنمش اینقدر که رو مخ شده
الان یه عده نیان فاز روشنفکری و....بگیرن گفتم که سر پسر اولم صبر داشتم و واقعا با آرامش براش وقت میذاشتم اما این کلا انگار سر و صدا تو وجودش همش با صدای بلند و جیغ
واقعا بریدم اصلا پشیمون شدم از آوردنش ناشکری نمیکنم
ولی واقعا خسته شدم از دستش ،راه. حلی هست
کتابی چیزی بازی اسباب بازی که فقط این آروم بگیره
😭😭😭😭😭😭😭😭😭