۷ پاسخ

سلام عزیزم چقدر صحنه ی قشنگی
مهم نیس چقدر تو مجلس امام حسینی
حتی تو خونه ات دلت بشکنه از غم امام حسین دستگیرت میشن بخدا
🥺🥺🥺🥺🥺

سلام عزیزم
از شمام قبول باشه همونم غنیمته

اخی خدا از همه قبول کنه 🤲🏻🌸

خدا ازش قبول کنه، اجرش با امام حسین

ای جانم🥹

من عکس و اول دیدم فک کردم یه خانم روبروش نشسته بعد پست و خوندم😂

خداازش قبول کنه و خوش ب سعادتش

آخی الهی بنده خدا حتما با گوشی عزاداری می‌کرده 🥺🥺😔
انشاالله امام حسین حاجت ش بده 😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..مامانا اعصابم خیلی خرده..دخترم به حرفم گوش نمیده..ما خونه یکی از فامیل ها هیئت بودیم سه شب بود که ما دو شبش رو رفتیم..از قبل به دخترم کلی حرف زدم که جای بازی نیس و اروم باش و اینا..روز اول که رفتیم با بقیه بچه ها افتادن بهم.. سروصدا کردن.. منم همش بهش تذکر دادم.. اخر سرم یه کاره رفت به صاحب خونه گفت شکلات ندارید؟؟ من خیلیی خجالت کشبدم.. چون ظرف شکلات هم که اورد جلوش به جاش ادامس برداشت..برگشتیم خونه گفتم اگر قراره این کارهارو کنی فردا شب نمیریم.. و بستنی و پارک هم فعلا خبری نیس.. شب دوم نرفتیم...امشب هم که رفتیم دوباره افتاد به بچه ها یهو وسط عزاداری با صدای بلتد بچه هارو صدا زد..منم عصبانیشدم رفتم تو اتاق بهش گفتم اینجوری قول دادی و پاشو بریم و اینا.. گفت نه بمونیم.. منم دستش رو یکم فشار دادم گفتم اصلا برای چی با بزرگتر از خودت و پسرا بازی میکنی.. خیلی اعصایم خرد شده.. واقعا انگار دارم با دیوار حرف میزنم.. خسته شدم ازبس حرف میزنم و تذکر میدم اونم کار خودش رو میکنه...اینم بگما..تو اون جمع فقط من داشتم به بچم تذکر میدادم...یکی از مادرا که داشت کمک میکرد و بجه اش زیاد صدا میداد اصلا عین خیالش نبود.. حالا همش عذاب وجدان دارم که من چرا دخترم رو همش دعوا میکنم اینجور جاها..
مامان نیلاجانم🥥🧸 مامان نیلاجانم🥥🧸 ۵ سالگی
رسیدیم بیمارستان معاینه ام کردم دیدن دهانه رحمم ۵سانت باز شده. کلی تشویقم کردن

که چقد نترس و شجاع ک دردای اصلیو خونه کشیدم😍

من همچنان پرانرژی بودم ‌فقط دم بازدم عمیق انجام میدادم. و به هر لحظه دنیا اومد

دخترم فک میکردم به هچی چیز دگی فک نمیکردم دردم عمیق میشد عطرمو بو میکشیدم.

یه دم عمیق🦄🫧

اینجام تو عکس داشتم ورزش میکردم انقد خوش اخلاق و پر انرژی بودم پرستاره ازم

عکس گرفته بود میگفت خیلی خوب راه و چاه طبیعی رو بلدی افرین🥹

اینجا داشتم ورزش میکردم اسکات میزدم رو تووو میشستم دردام واقعا شدید شده بود

افتاده بود به کمرم گفتم من دگ نمیتونم سرپا وایسم امپول فشارم زدن درازم دادن رو تخت

دایم درحال چکاپ بچه بودن کیسه آبمو پاره کردن دگ الان فقط بچه داشت تو شکم

ضربه میزد درد شدید ولی قابل تحمل. فقط ذکر حضرت فاطمه زهرا میگفتم صداش میکردم کمکم کن

و کمکم کرد. بهم روز میومد من زور میزدم. ….نفس عمیق دم و بازدم …

لحظهای شیرین خیلی شیرین که هیچوقت نمیتونی تو سزارین باشی این طعم قشنگ. زایمان طبیعی‌و

دم و بازدم پا تو شکم زور میزدم….